نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسنده
چکیده
در این نوشتار بناست با تمرکز بر مقالۀ «چهار تبارشناسی انسانشناسی نوترکیب علم و تکنولوژی» از مایکل فیشر ، به فناوری از منظر این انسانشناس و ایرانشناس آمریکائی، پرداخته شود. وی ضرورت مبرم توجه به این حوزه را فراتر از ادعاهای کلی چون؛ از خودبیگانگی بازار و نقدهای روشنفکرانه به مدرنیته تحت عنوان فناوریزدگی بیان میکند. نویسنده در تحلیلهای خود در مورد ظهور جهانهای تکنوعلمی قرن بیست و یکم، بارها از ایران و مراکز علمی و صنعتی مدرن آن در سالهای پس از انقلاب اسلامی ایران تا به امروز نام میبرد. اشاره به عناوین مراکز مطالعاتی و تحقیقاتی علم و فناوری در ایران، طرح موضوعات و میدانهای پژوهش مدرن برای انسانشناسان ایرانی در راستای فهم عمیق تأثیرات این مراکز صنعت و نوآوری بر جامعه و جهان اهمیت دارد. ترجمۀ این آثار فیشر در دورۀ اخیر، با وجود نثر دشوار و جملهبندیهای طولانی نیاز مبرم این شاخه از انسانشناسی در ایران هست. آثار فیشر به لحاظ هم جملهبندی و هم استفاده از اصطلاحات تخصصی علوم پایه و فنی نیاز به مترجمانی از حوزۀ انسانشناسی علم و فناوری یا تیمهای تخصصی متشکل از انسانشناس و فعالان حوزۀ فنی و علوم پایه به صورت مشارکتی دارد.
کلیدواژهها
. مقدمه
کتاب انسانشناسی علم و تکنولوژی(فیشر، 1396) ترجمهای از مقالۀ 77 صفحهای به نام «چهار تبارشناسی انسانشناسی نوترکیب علم و تکنولوژی» [i] (فیشر، 2007) هست. فیشر این مقاله را به عنوان فصل دوم در کتاب آیندههای انسانشناختی(فیشر، 2009) نیز آورده است[ii]. مایکل فیشر[iii]، انسانشناس آمریکایی، استاد دانشگاه ام، آی، تی[iv] آمریکا، سالها، تجربههای مختلف پژوهش میدانی در خاورمیانه به ویژه ایران دارد و برای انسانشناسان ایرانی شناخته شده است. او بارها به ایران سفر کرده است و صاحب چندین کتاب و مقاله در مورد ایران هست. تصویر شمارۀ 1، حضور او را در سال 2007 در یکی از ساختمانهای علوم پیشرفته در شهر زنجان نشان میدهد.
تصویر 1- انجمن مطالعات پیشرفته در علوم پایه، زنجان، ایران، به همراه محقق زمینشناس و زلزله، فرهاد ثبوتی در سمت راست و انسانشناس، مازیار لطفعلیان در سمت چپ و در مرکز تصویر هم مایکل فیشر، نوامبر 2007 مأخذ: https://culanth.org/fieldsights/four-genealogies-for-a-recombinant-anthropology-of-science-and-technology |
کمتر اثری از این انسانشناس که آثار متعددی در مورد ایران دارد ترجمه و چاپ شده است. تنها پیرو چاپ یکی از کتابهای مهم فیشر در مورد انقلاب اسلامی ایران به در آمریکا، به نام ایران: از مباحثۀ مذهبی تا انقلاب (فیشر، 1980) در دو مقالۀ «تحلیل انسانشناختی انقلاب ایران» (فاضلی،1382) و «دیدگاههای مایکل فیشر در مورد انقلاب اسلامی ایران» (مهرآئین و فاضلی، 1386) به بررسی مفاد این کتاب پرداخته شده است. نگرش ایرانشناسان غربی در مورد فرهنگ و انقلاب اسلامی بیانکنندۀ بخشی از بازتاب اتفاقات ایران در دنیاست. این نکته هنگامی اهمیت دارد که گفتمان بازگشت به خویشتن، پس از مشروطه به گفتمان اساسی و مرکزی در ایران تبدیل شد. نظرات فوکو در مورد انقلاب اسلامی ایران به سبب مسافرت او در ایام انقلاب بارها ترجمه و منتشر شده است(نک. فوکو، 1377) اما تألیفها و به طور مشخص این کتاب مایکل فیشر از استقبال عام مترجمان و متخصصان در ایران برخوردار نشده است. هر چند آن کتاب در ایران ترجمه و نشر پیدا نکرد اما کتاب انسانشناسی تکنولوژی و علم (1396) از مایکل فیشر با ترجمۀ لیلا اردبیلی در انتشارات پژوهشکدۀ مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری منتشر شد[v]. این کتاب باب جدیدی در مورد انسانشناسی علم و تکنولوژی در ایران باز میکند. در کتاب اشارات متعددی به ایران شده است که ذهن خواننده را به نگرش انسانشناس آمریکاییتبار در مورد علم و فناوری در ایران نیز جلب میکند.
- معرفی اثر
در این کتاب نویسنده قصد دارد چهار تبارشناسی از انسانشناسی علم و فناوری را ترسیم کند که همگی دهۀ90 در قرن 20 را به قرن 21 پیوند میزند. این چهار تبارشناسی شامل کلافهای فرهنگی[vi]، معرفتشناسیها، و دموکراسیهای پیش رو در دهههای 1930 و 1960 به عنوان اولین قسمت تبارشناسی، زبانهای برنامه نویسی شیءگرا: مطالعۀ اجتماعی دانش»، «برساخت اجتماعی فناوری» و «نظریۀ کنشگر شبکه» (دهۀ 1980) به عنوان دومین قسمت تبارشناسی، قومنگاریهای علم و فناوری الهام گرفته از دیدگاههای انسانشناسی (دهۀ 1980 تا کنون) به عنوان قسمت سوم و در آخر ظهور جهانهای تکنوعلمی و جهانشهری قرن بیست و یکمی به عنوان قسمت آخر تبارشناسی هستند. هر چهار قسمت این تبارشناسی بر محدودههای زمانی خاصی استوار هستند.
تبارشناسی اول شامل انواع دیدگاههای نظری، معرفتشناسی در دهۀ 1930 تا 1960 هستند. در آنها انواع نظریههای مطرح در علوم اجتماعی و همچنین انسانشناسی علم و فناوری نام برده شده و مورد تحلیل قرار گرفتهاند. این نظریه شامل ایدههای هایدگر در برابر نظریههای مکتب فرانکفورت، خودمختاری علم و وحدت آن با توجه به حلقۀ وین[vii] و برنال[viii] در برابر کارل پولانی[ix]، گفتگو در مورد پدیدار شناسی از 1920 تا 1950 و جانشینان آنها شامل ساختگرایی، هرمنوتیک و پساساختگرایی به عنوان روشهایی در علوم طبیعی و علوم اجتماعی در طول دورۀ پساجنگ (1968) توسط مایکل فیشر مورد بررسی قرار گرفته است. او سعی دارد ارتباط این دیدگاهها با علم و فناوری را مطرح کند، برای مثال ارتباط پدیدارشناسی ادموند هوسرل[x] یا ساختارگرایی لوی اشتراوس[xi] با ریاضیات، توانسته راهبردهای تحلیلی برای انسانشناسی علم و فناوری فراهم کند. تکوین دومین بخش تبارشناسی مطالعات علم (مطالعه اجتماعی دانش و برساخت اجتماعی فناوری و نظریۀ کنشگر شبکه در دهۀ 1980 تا حدی واکنشی به مباحث مطرح شده در دهۀ 1930 و 1960 بود که در مقابل حلقۀ وین به دلیل اشتباه آنها از فسلفه علم و اظهارات فاقد کفایت جامعهشناختی کارل پوپر[xii] قرار گرفت و فارغ از رویکرد مارکسیستی برنال، سعی در احیاء جامعه شناسی او داشت.
در ادامۀ «مطالعۀ اجتماعی دانش»، «برساخت اجتماعی دانش» و «نظریۀ کنشگر شبکه» زبانهای مهم، برنامهریزی شیءگرا ایجاد کردهاند و زمینۀ انجام مطالعات آزمایشگاهی، بررسی مناقشات و مطالعات مربوط به رشد فناوریهای خاص را فراهم نمودهاند منتها تعداد اندکی از دانشمندان سنت فلسفۀ تحلیلی علم را جدی گرفتهاند و نگرش آرمانگرایانه را در خود تقویت کردهاند و بیشتر دست اندرکاران علم از توجه به تخیلات و ابعاد ادبی-روانشناختی و عاطفی علم در مقابل عینیت-بنیادگرایی و همچنین تفسیر بهتر علم و آگاهی به جای شگفتزدگی از آن واماندهاند. در این سه رویکرد همچنین گرایش به نهادهای اجتماعی-سیاسی ضعیف شده است این در حالی است که بسیاری از محصولات و فناوریهای تولیدی علم وارد بازار و قوانین تنظیمی آن شده است. وسعت آزمایشگاه فراتر از آزمایشگاههای کوچکی شده است که دانشمندان در آن به تحقیق و پژوهش میپرداختند. بنابراین به تعریف جدیدی از سلطه با ثبت نمایندگی ابداعات نیازمندیم.
سومین قسمت تبارشناسی از دهۀ 1980 و شکلگیری سنت قومنگاریهای علم و فناوری الهامگرفته از دیدگاههای انسانشناسی در کنار دانشمندان شکل گرفت. در این مرحله انسانشناسی به سرمایه گذاری در جهانهای خارج از آزمایشگاهها، مسئلهمند بودن پدیدههای نوظهور و تکوینی و روش قومنگارانۀ الهام گرفته از دیدگاه انسانشناختی دربارۀ رویاروییهای معرفتی معرفت شناختی پرداخته است.
مسئلۀ امروز انسانشناسی فناوری و علم، از ظهور جهانهای تکنوعلمی و جهانشهری قرن بیست و یکمی، از ورود جهانهای دیگر –به غیر از جهان اروپای غربی و آمریکای شمالی- مثل ایران، هند، مصر، اندونزی و از این دست آغاز شده است، آنها بخشی از جهان علمفناوری جهانشهری هستند که در آن نگرش قومنگاری نیاز هست. بازسازی پروژههای انسانشناسانۀ میانفرهنگی، که به لحاظ جغرافیایی، توزیعی، از حیث زبانشناختی، لهجهدار و به لحاظ تاریخی، متنوع باشند، به تازگی کشف شده است.
این چهار تبارشناسی چشمانداز مکملی متشکل از «کلافهای فرهنگی و حساسیتها، جهانهای اجتماعی و نهادها، امور تکنوعلمی بسترساز و چیدمان هم نشستهای تکنوعلمی که به لحاظ مکانی، توزیعی و فرهنگی ناهمگن به نظر میآیند» (فیشر، 117: 1396). این موارد، توجه به جامعه و فضای عمومی را ضروری میکند و نیاز داریم که از ادعاهای کلی فناوریزدگی زندگی، یا از خودبیگانگی بازار و جهانیسازی به سمت و سوی مدیریت این وضعیت در راستای تقویت سازوکارهای پاسخگویی، ارزشگذاریهای جایگزین و دسترسیهای آزادانه توجه کنیم.
- ارزیابی محتوایی
محتوای کتاب از دو منظر قابل بررسی است؛ محتوای مقالۀ انگلیسی که در فضای مجازی به صورت رایگان در دسترس هست و در مرحلۀ بعد محتوایی که در ترجمه آمده است. کتاب، آنطور که از نام انگلیسی مقالۀ آن در مجلۀ برمیآید تبارشناسی انسانشناسی علم و فناوری است و از همه مهمتر نقد نگرشها و دغدغههایی چون فناوریزدگی و از خودبیگانگی بازار در انسانشناسی علم و فناوری در مقابل طرح دغدغههای خاص شرایط اکنون در انسانشناسی است. مباحث آن از دو منظر در این نوشتار مورد ارزیابی قرار گرفته است. اولی به لحاظ محتوای خود متن و دیگری به لحاظ یافتن جایگاه رویکرد انسانشناختی خودمان به علم و تکنولوژی در ایران اهمیت دارد. در مقاله سعی شده است تا اتفاقات عرصۀ مطالعات علم و تکنولوژی را از دهۀ 1930 تا قرن 21 بیان کند. عمدۀ تمرکز نویسنده روی مباحث قرن21 است و نشان میدهد که دغدغۀ نویسنده فناوری نو است. به طوری که بخشی از نوشتار را به جهان شبکهای شده، زیستشناسی و علوم زیستی و همچنین ظهور علمفناوریها و جهانشهریها در قرن 21 اختصاص داده است. مثالهایی که از وضعیت فناوری و علم در ایران در کتاب ذکر شده است به ما کمک میکند تا مباحث فرهنگ علم و فناوری در ایران و رابطۀ آن با انسانشناسی را به شکل بهتری ارزیابی کنیم. به طور کلی انسانشناسی علم و فناوری در ایران کمتر آنگونه که در این مقاله توصیف و تبارشناسی شده است، مورد توجه قرار گرفته است. در ایران، علم و فناوری مطابق با آنچه فیشر مصداقهایش را در متن آورده است، بیشتر در گسترۀ مطالعاتی جامعهشناسی یا فلسفه جای گرفته است. این نوع از مطالعات اجتماعی و فلسفی علم در ایران با تمرکز بر تغییر و تحولات دقیق و جزئینگرانۀ علم و فناوری در دنیا و ایران دیده میشود در جامعهشناسی علم و فناوری مطالعات محمدامین قانعیراد، جامعهشناس ایرانی، حائز توجه هستند. فیشر در این اثر مطالعات انسانشناختی را از حوزۀ فناوری بومی صرف فراتر برده و معطوف به فناوری نو میکند. در ایران مطالعات اجتماعی به ویژه انسانشناختی همچنان بر حوزۀ فناوری بومی مطالعه و پژوهش میکند، مطالعات فناوریهای پیشرفته مثل گوشی موبایل هم معمولا با این ایدۀ انتقادی همراه است که «تکنولوژیها چگونه با بمباران خبری افراد به یک معنای زیملی آنها را دچار «دلزدگی» میکنند. همین دلزدگی در یافتهها نیز به دست آمد.... تأمین دلالتها و خطرهای بالقوه فرهنگی تکنولوژی در سطح مردمشناختی بود» (ودادهیر و صالحی،1396: 30-32). این در حالی است که فیشر ضمن رصد جزئیات پیشرفت فناوری در این اثر و آثار دیگرش (برای نمونه نک. فیشر، 2003 و فیشر، 2009)، به آنها از منظر انسانشناسانه نگاه میکند. چرا انسانشناسی ایران که به طور عام در توسعۀ میدانهای مطالعاتی خود از میدانهای سنتی به میدانهای مدرن تلاش میکند همچنان در حوزۀ انسانشناسی علم و فناوری کمتر به علم مدرن و فناوری نو میپردازد؟ بخشی از آن به بسترو زمینهای است که هر دو انسانشناسی ایران و آمریکا که فیشر در آن زندگی میکند برمیخیزد. «نوآوری در کشورهای توسعه یافته از جنس علم، تکنوژی و نوآوری بوده ولی جنس این نوع نوآوری ها در ایران از نوع انجام، استفاده و تعامل هست (درچه، قانعیراد، کریمیان، زنوزیزاده و باقری مقدم، 1397: 169). قانعی راد در این زمینه به نکات قابل تأملی در مقالۀ «دوگانگیهای فرهنگی تکنولوژی (رویکرد جامعهشناسی فرهنگی در تحلیل تکنولوژی)»(1388) اشاره میکند. بخشی به نقل از آلن تورن به نوع میراث محور بودن نخبگان فرهنگی-اجتماعی در برابر فناوری محور بودن نخبگان فنی-اقتصادی بازمیگردد و بخش دیگر هم به جدایی پزشکی از بدنۀ دانشگاه و تلاش برای جدایی قسمت فنی از دانشگاه بازمیگردد:
«ایران در حال فاصله گرفتن از کشورهای پیشرفتۀ صنعتی است و با تأکید بر میراث بومی، به تعارض با صاحبان فناوریهای نو و گرایشهای سیاسی و فرهنگی آنها میپردازد. در وهلۀ اول باید بین رشتههای فنی و علوم انسانی پیوند زد. جدایی دانشگاههای علوم پزشکی از بدنۀ دیگر دانشگاهها یکپارچگی علم را از بین برده و این الگو در دانشگاههای فنی و مهندسی (امیرکبیر، شریف، علم و صنعت، خواجه نصیرالدین طوسی ) در حال رخداد است حتی به دنبال پیوستن دانشکدههای پزشکی به وزارت بهداشت برخی خواهان پیوستن دانشگاههای فنی و مهندسی به وزارت صنایع بودند(قانعیراد، 130-136: 1388)
با توجه به این چالشها و عقبماندگی ایران از قافلۀ صنعتی دنیا (همان)، نگاه مایکل فیشر به نوآوری و فناوری را بیش از پیش مهم میشود. با تمام نقدهایی که به عقبماندگی صنعتی ایران در دنیا اشاره شد، مایکل فیشر در همین مقاله حدود ده مرتبه از ایران نام میبرد و از آن در کنار مراکزی در اندونزی، سنگاپور ، مصر و هند و از ایران به عنوان یکی از نمونههای ظهور جهانهای تکنوعلمی و جهانشهری در قرن بیست و یکم نام میبرد. مخاطبان این اثر، علاقهمندان به تحلیل اجتماعی و فرهنگی در حوزۀ علم و فناوری در اخلاق پزشکی، فلسفۀ علم و سایر گرایشهای علوم انسانی هستند. به دلیل زبان تخصصی این اثر کمتر برای عموم قابل فهم و استفاده است.
ترجمه در ایران، پاشنه آشیل انتشار آثار از زبانهای دیگر به زبان پارسی بوده است و مترجمان اندکی توانستهاند این مهم را به نحوی که بیانگر صحیح مفهوم و معنا ضمن وفاداری به قالب و اسلوب متن باشد انجام دهند که این البته به متن کتاب هم بازمیگردد. متن انگلیسی به چند دلیل در دستۀ متون دشوار قرار میگیرد؛ اولین دلیل آن به زبان دشوار مایکل فیشر بازمیگردد. جملهبندیهای بلند از جمله ویژگی مهم این متن هست که ترجمه به زبان ویراستۀ پارسی را سخت میکند. دلیل دوم دشواری متن به دلالتهای فناورانه متن بازمیگردد طوری که خواننده اگر شناختی از انسانشناس بودن مایکل فیشر نداشته باشد و صرفنظر از کاربرد مبانی تئوری انسانشناختی-جامعهشناختی آن، گمان میبرد نویسنده از شاخۀ علوم پایه یا فنی بوده که نگاهی انسانشناختی به فناوری و علم هم داشته است. اشراف شگفتانگیز مایکل فیشر به اتفاقات مهم در حوزۀ علوم و پیشرفتهای آن، آثار منتشر شده و زیر چاپ، ارجاعهای متعدد به انواع آثار، قابل تأمل هست. لازم به ذکر است که برای بسیاری از این واژههای علمی و فنی که فیشر در مقاله به آنها اشاره کرده است، ترجمۀ قابل قبولی در زبان پارسی وجود ندارد. برای نمونه برای xenotransplanation واژۀ مناسب پارسی وجود ندارد. این واژه به معنای پیوند اعضاء موجودات غیرانسانی به انسان است که در نسخۀ ترجمه شده تنها «پیوند عضو» (فیشر، 13:1396) ذکر شده است. پیوند عضو میتواند شامل پیوند عضو انسان به انسانی دیگر باشد که متفاوت از پیوند عضو غیرانسان به انسان باشد، مهمترین تفاوت آن این دو پیوند عضو به مباحث اخلاق علمی بازمیگردد. در این راستا نویسنده بخش توضیحی مفصلی در پایان مقاله آورده که به جرأت میتوان گفت از نظر تعداد کلمات با متن اصلی مقاله برابری میکند. این دو موضوع ترجمۀ کتاب را هم ثقیل و سخت فهم کرده است. به طوری که بعد از چندبار خواندن متن، فهم معنا و مفهوم آن به سختی ممکن میشود. در این راستا مواردی هست که در تجدید چاپ احتمالی آثار بعدی بهتر است به آنها توجه شود تا کتاب با ویرایش صحیحتری به دست علاقهمندان این شاخه از انسانشناسی برسد. یکی از این اقدامات که به ندرت در متن ترجمه، انجام شده، ارائۀ اندک توضیحهای کوتاه در مورد واژههای مبهم متن هست که این بر کیفیت دریافت پیام متن توسط خوانندۀ پارسی زبان، تأثیرگذار بوده است، از طرفی توضیحاتی که ارائه شده است بدون منبع ذکر شده است. برای مثال در توضیح برنامهریزی شیءگرا، در صفحۀ 52 مترجم توضیح مختصری در پانویس آورده است بدون اینکه به منبع توضیح خودش اشارهای داشته باشد. بخش دیگری از ابعاد محتوایی ترجمۀ کتاب در به کارگیری ترجمههای مناسب برای مفاهیم مقاله هست. برای مثال در ترجمۀ «public futures» که مترجم بر «آیندۀ مشترک» تأکید کرده است آیندۀ عمومی به نظر میرسد گویاتر باشد. برای فهم تفاوت آیندۀ مشترک با آیندۀ عمومی میتوان به ترکیبات مشابه اشاره کرد مثل فضای مشترک و فضای عمومی که کاملا متفاوت هست. فضای عمومی، بار معنایی و گستردگی بیشتر از فضای مشترک در زندگی انسانی دارد که این در نظریاتی که در این حوزه هم وجود دارد، دیده میشود. در عنوان قسمت پایانی نیز همین ترکیب به «آیندگان» (فیشر، 117: 1396) ترجمه شده است.
اینجا سعی شده تا با تکیه بر قسمت اول ترجمه با نام «طرح مقدماتی» موارد تأثیرگذار در فهم محتوایی اثر اشاره شود. قسمتی برگرفته از صفحۀ اول ترجمه و متن انگلیسی اثر، توأمان به عنوان نمونه، اینجا آورده شده است.
متن ترجمه شده:
«شعارهایی از قبیل «جامعهشناسی نوین علم»، یعنی مطالعۀ اجتماعی دانش(SSK)، «برساخت اجتماعی فناوری» (SCOT) و قومنگاریهای علم و فناوری الهامگرفته از دیدگاههای انسانشناسی در دهۀ 1990» (فیشر، 11:1396)
متن انگلیسی:
"the slogans of the“new sociologies of science,” i.e., Social studies of knowledge (SSK), and “social construction” of technology [SCOT], and of the anthropologically informed ethnographies of science and technology of the 1990s "(fisher, 539. 2007).
در داخل متن اصلی ترجمه، سرواژهها به انگلیسی آمده است. در نمونۀ ذکر شده در بالا، سرواژههای انگلیسی حتی بدون آوردن ترکیب اصلی در داخل پانویس همان صفحه، در متن اصلی ترجمه شده آمده است. کارکرد سرواژهها برای متون انگلیسی، عدم تکرار آن ترکیبهای بلند مفهومی پرکاربرد در متن هست. فیشر بارها از همین سرواژهها در داخل متن استفاده کرده است؛ نمونۀ به کار رفته همین سرواژهها در صفحۀ 555 متن انگلیسی یکی از این نمونههاست. اما در متن پارسی چارهای جز تکرار نیست. برای مثالهای دیگر از درج سرواژهها در داخل متن اصلی ترجمه، میتوان به نمونههایی در صفحۀ 52 ، 71 و 13 و در صفحههای دیگر متن اشاره کرد. آزمایشگاههای MIT، که میتوانست در نسخۀ ترجمه شده امآیتی نوشته شود، یا در جای دیگری «حق مالیکت معنوی(IP)» (فیشر، 13، 1396) ترجمۀ حق مالکیت معنوی در پانویس آمده است اما سرواژه در داخل متن اصلی ترجمه آمده است. بهتر است سرواژۀ آن به آخر انگلیسی این واژهها در پانویس اضافه شود. این موضوع را میتوان با ترجمۀ آثار پارسی به انگلیسی مقایسه کرد. به ندرت یا هرگز دیده نمیشود که کلمات پارسی یا هر زبان دیگری در داخل متن اصلی گذاشته شود.
در رعایت ساختار و اسلوب متن اصلی نویسنده، گیومه، پرانتز، نقطهگذاریها و غیره معانی خاص خودشان را دارند، برای مثال همین جمله که از متن ترجمه شده میبینید در متن زبان اصلی، نویسنده تعمدا «برساخت اجتماعی» را در داخل گیومه قرار داده است تا به برساختی بودن و اجتماعی بودن جدا از واژۀ فناوری و در توضیح مؤکد «جامعهشناسی نوین علم» که در ابتدای جمله آمده است، تأکید کند. اما همانطور که در بریدۀ ترجمۀ متن که در بالا آمده است این مورد لحاظ نشده و هر سه واژه در گیومه گذاشته شده است. در کنار این مورد، حذف یا اضافه کردن «برای نمونه یا برای مثال و از قبیل و حروف اضافۀ دیگری چون در، با و غیره» در ترجمۀ این قسمت از متن و البته در ترجمۀ کلی است دیده میشود. در ترکیبthe به اضافۀ اسم، در واقع اسم از ناشناختگی به شناسا در متن تبدیل میشود و میتوان به این صورت «شعارهای جامعهشناسی علم» ترجمه شود. ترجمۀ «شعارهایی از قبیل جامعه شناسی نوین علم» (فیشر،11، 1396)، علاوه بر اینکه به متن انگلیسی واژۀ «.....یی از قبیل» را اضافه کرده است که در متن انگلیسی وجود نداشته است، بر نوعی ناشناختگی نسبت به این شعارها و ذکر تنها نمونههایی از کلیت شعارها دلالت دارد که هدف نویسنده این نبوده است.
از این موارد در کل ترجمه که به نظر میآید گاهی به دلیل پیچیدگی متن و الزامات برگرداندن متن از زبان مبدأ به زبان مقصد و گاهی هم عدم توجه به ظرافتهای برگرداندن متن از انگلیسی به پارسی باشد مشهود است و از نظر محتوایی فهم صحیح متن را با دشواری مواجه کرده است. برای نمونه به قسمت دیگری از متن انگلیسی و ترجمه در ادامه اشاره میشود:
متن اصلی:
so too we need now to formulate anthropologies of science and technology that attend to both the cultural switches of the heterogeneous communities within which sciences are cultured and technologies are peopled, and to the reflexive social institutions within which medical,environmental, informational, and other technosciences must increasingly operate" (Fisher, 539. 2007).
متن ترجمه شده
اکنون باید گونهای از انسانشناسی علم و فناوری را فرمولبندی کنیم که هم در تغییرات فرهنگی جوامع نامتجانس حضور دارند- جوامعی که علم در آنها پرورشیافته و فناوری میان مردم جا افتاده است- و هم در نهادهای اجتماعی خودتأملی دیده می شوند که در آنها امور تکنوعلمی پزشکی، زیست محیطی و اطلاعاتی به گونهای رو به گسترش عمل میکنند. (فیشر، 1396، 10).
برگردان پیشنهادی این نوشتار از این قرار است:
پس ما نیز امروز به فرمولبندی انسانشناسیهای علم و فناوری نیاز داریم که هم به تغییرات فرهنگی اجتماعات ناهمگون که در آن علوم پرورش یافته و فناوری مردمی شده است، و هم به نهادهای اجتماعی بازتابنده که در آنها علمفناوریهای پزشکی، محیطی و اطلاعاتی و دیگر ]علمفناوریها[ (قید «از مترجم» در پانویس) باید به گونهای افزایشی عمل کنند، توجه دارند.
از ذکر بعضی از جزئیات ترجمه صرفنظر کرده و تنها به برخی از نکات موجود در ترجمۀ این قسمت پرداخته خواهد شد. در اولین نکته، به واژۀ علمفناوریها که در عنوان یکی دیگر از قسمتهای کتاب و به صورت مکرر در داخل متن هم آمده است. استفاده از ترکیب تکنوعلم با توجه به استفاده از واژۀ انگلیسی در کنار واژۀ علم، در صورتی که ترکیباتی چون علمفناوری(ها) قابل فهم و کاربردی هست و میتواند در زبان پارسی ترکیب مناسبی به نظر آید، لزومی ندارد. در جای دیگری از همین قسمت، مترجم از ترکیب «نهادهای اجتماعی خودتأملی» برای reflexive social institutions استفاده کرده است. برای همین ترکیب در صفحۀ 71، «نهادهای اجتماعی بازتابی» را در ترجمه آورده است. با توجه به تناسب «بازتابندگی» برای Reflexive، بهتر است، در کل متن به صورت یکدست از واژۀ «بازتابندگی»، استفاده شود.
- ارزیابی شکلی و فنی
کتاب حاضر، ترجمۀ تک مقالهای از مایکل فیشر بوده است و کم حجم است. به لحاظ شکلی، از استانداردهای بالایی برخوردار باشد. یکی از این استانداردها ذکر واژههای انگلیسی متعدد مقاله در پانویس هر صفحه از کتاب هست که به خواننده امکان مشاهدۀ معادلهای انگلیسی واژههای ترجمه شده را میدهد و باب نقد یا همراهی و فهم اثر، همزمان با خواندن متن برای خواننده فراهم میشود برای مثال واژۀ «آیندههای مشترک»[xiii] با توجه به متن انگلیسی که در پانویس آمده است امکان درگیری ذهن خواننده با ترجمههای بهتر متن در مقایسۀ آن با متن ترجمهشده، ممکن میشود.
بخشبندی کلی مقالۀ انگلیسی شامل عنوان مقاله، متن اصلی، پانویسهای هر صفحه و آخر کتاب و در پایان منابع و مأخذ هست. در ترجمه، متن اصلی، پانویسهای هر صفحه و همچنین پانویسهای آخر کتاب وجود دارد، اما منابع و مأخذ از اثر حذف شده است و نمایه به آن اضافه شده است. در متن انگلیسی نویسنده از انواع آثار منتشر شده و زیر چاپ نام میبرد و خوانندۀ مشتاق به طور حتم مایل هست تا اطلاعات دقیقتر از منابع و مأخذ بیابد هر چند در صرفهجویی کاغذ و رعایت محیط زیست تأثیر دارد ولی اثر ناقص منتشر میشود. نمایه که به متن افزوده شده است هم شامل مفاهیمی است که برخی از آنها به صورت دقیق، نمایه نشده باشند برای مثال برای مفهوم «منطق فازی» تنها صفحۀ 112 اشاره شده است اما در صفحههای 113 و 114 هم منطق فازی آمده است که در نمایه ذکر نشده است.
متن مقاله به سه بخش کلی و چهار قسمت جزئیتر با زیرقسمتهایی زیر هر کدام، تقسیم شده است. در بخش اول دو قسمت طرح مقدماتی و کلافهای فرهنگی، معرفتشناسیها، دموکراسیهای پیش رو (دهههای 1930 و 1960) با زیر قسمتهای
- جنگ علم، خودمختاری و محدودۀ علم: حلقۀ وین، برنال- پولانی
- پدیدار شناسی و هرمونتیک در علوم اجتماعی و طبیعی
- ساختگرایی
- پساساختگرایی(1968)
هست. این قسمت بخش اول روایت فیشر از تبارشناسی است. به عبارتی تا به اینجا کلیات نظری و ایدههای فیشر بازگو شده است. در متن انگلیسی این تقسیمبندی، با بزرگی و کوچکی قلم رعایت و همچنین ارائۀ خلاصۀ پایانی از کلیت هر دو قسمت اول طرح مقدماتی و دوم با عنوان کلافهای فرهنگی، معرفتشناسیها، دموکراسی پیشرو (دهههای 1930 و 1960) بعد از سه ستاره به معنای اتمام این بخش انجام شده است.
بخش دوم شامل دو قسمت کلی و زیر مجموعههایشان هست. قسمت اول از بخش دوم با عنوان
دوم[xiv] زبانهای برنامهنویسی شیءگرا: مطالعۀ اجتماعی دانش»، «برساخت اجتماعی فناوری» و «نظریۀ کنشگر شبکه» (دهۀ 1980)
و دو زیر قسمت
- سهم تبارشناسی «مطالعۀ اجتماعی دانش»، برساخت اجتماعی فناوری» و «نظریۀ کنشگر شبکه»
- محدودیتهای تبارشناسی «مطالعۀ اجتماعی دانش»، برساخت اجتماعی فناوری» و «نظریۀ کنشگر شبکه»
در مقاله مطرح شده است. قسمت دوم از این بخش هم با عنوان کلی
قومنگاریهای علم و فناوری الهام گرفته از دیدگاههای انسانشناسی (دهۀ 1980 تا کنون)
و زیرقسمتهای
- زیستشناسی و علوم زیستی
- جهانهای شبکهای شده
ارائه شده است . در پایان زیرقسمت «جهانهای شبکهای شده»، متن با سه ستاره به معنای گسست موضوعی از آن، خلاصه یا جمع بندی بخش دوم ارائه شده است. بخش دوم به عبارتی بنا به ارجاع انسانشناسان به میدان، میتواند توصیف بخش بزرگی از میدان به لحاظ زمانی، مکانی و موضوعی از منظر فیشر باشد.
بخش سوم با دو قسمت «چهارم ظهور جهانهای تکنوعلمی» و «جهانشهری قرن بیست و یکمی» در پایان هم قسمت نتایج: ترجمۀ تبارشناسیهای موروثی برای آیندگان ارائه شده است. این بخش همانا نتایجی است که تبارشناسیهای دو بخش پیشین و نگرش مایکل فیشر از انسانشناسی در قرن بیست و یکم نشان میدهد. در نسخۀ ترجمه شده این تقسیمبندیها رعایت نشده است و متن یکدست و بدون تقسیمبندی مشخص و معینی که این تفاوتها را در متن نشان دهد، منتشر شده است. تنها نشان سه ستارۀ دوم آمده است که خلاصۀ مربوطه را از متن جدا میکند. جمعبندی بخش اول بدون هیچ خط فصلی که اتمام این بخش و تعلق این جمعبندی به آن را نشان دهد ارائه شده است. در فهرست کتاب هم یکی از زیرقسمتهای قسمت دوم با عنوان «جنگ علم، خودمختاری و محدودۀ علم: حلقۀ وین، برنال- پولانی» حذف شده است. این موارد پیوستگی و گسست موضوعی در قسمتهای مختلف متن را از بین میبرد و باعث دشوارفهمی کتاب میشود. در مواردی هم ترجمۀ کلمات که در زبان پارسی معادلهای آشنایی دارند به صورت نامأنوستری ترجمه شده است برای مثال، شبکه جهانی وب با علامت اختصاری، www و اصطلاح Word Wide Web در متن با عنوان «شبکۀ گستردۀ جهانی» در صفحۀ 11 ترجمه است. ترجمۀ «شبکۀ گستردۀ جهانی»، منظور نویسنده از نوع شبکهای که بنا متن انگلیسی در 18 کشور دفترهایی برای فعالیت دارند نشان نمیدهد. برای نمونۀ دیگر میتوان به ترجمۀ circumpolar populations اشاره کرد که مترجم معادل «مردمان قطبها» در صفحۀ 10 را برای آن برگزیده است. ترجمۀ مناسبتری برای آن میتواند گروهی از مردمان بومی قطب شمال باشد که با اغماض میتوان ترجمۀ «مردمان قطب شمال» را معادل آن در نظر گرفت.
این اثر از جمله آثار با اشتباه تایپی و ویرایشی معدود است. یکی از این اندک موارد اشتباه ویرایشی آن، جا افتادن حرف اضافۀ «از» در صفحۀ 73 است، مورد دیگر نام آنا سینگ، از انسانشناسان علم و فناوری، هست که در متن پارسی به اشتباه تسینگ درج شده است. این اشتباه در دیکتۀ انگلیسی این اسم در پانویس هم تکرار شده است و در آن نام Tsing به اشتباه Tesing نوشته شده است، این اشکال ویرایشی در انگلیسی تسینگ در صفحۀ 117 تصحیح شده است اما در نوشتۀ پارسی، این نام همچنان تسینگ نوشته شده است. از موارد دیگر در ترجمه، استفاده حداقلی از معادلهای عربی در متن است و هر جا که امکان داشته معادل پارسی آن جایگزین شده است. یکی از این موارد جمع بستن با «ات» عربی است که در متن از «ها»ی پارسی برای جمع بستن کلمهها استفاده شده است و هیچ اسمی با «ات» جمع بسته نشده است حتی اگر آن کلمه بوده باشد.
- نتایج و پیشنهادات
پیشنهادهای این نوشتار در سه بخش نویسندۀ اثر، ترجمه و انسانشناسی علم و تکنولوژی در ایران ارائه خواهد شد. مایکل فیشر نویسندۀ این مقاله از ایرانشناسان غربی است که در ایران بوده و آثار بسیاری را در زمینۀ ایران در آمریکا منتشر کرده است اما آن چنان که شایستۀ این انسانشناس فعال در زمینۀ ایران هست، به آثار او در زمینۀ ایران و انسانشناسی توجه نشده است. شناساندن او و نگاه او به جامعۀ ایرانی در درک و فهم غربیها از ایران و ایرانی تعیینکننده است. روابط ایران و آمریکا فراز و نشیبهای بسیاری را طی کرده است. در راستای این روابط نیاز به فهم غرب از اسلام، ایران و تشیع، هنر ایرانی و سبک زندگی در ایران داریم. ناگفته پیداست که بخش بزرگی از مواجهات غرب با خاورمیانه و ایران براساس مطالعات انسانشناختی انجام میشود بر این اساس فهم آنچه آنها در مورد هویت ایرانی و ایران میاندیشند برای اتخاذ سیاستها و تدابیر عمل ضروری است. از رهگذر این مسیر علاوه بر ثبت و ضبط دیدگاههای انسانشناسان غربی در مورد ایران، آثار او هم معرفی خواهند شد. فیشر آثار بسیار زیادی در مورد ایران و در مورد موضوع این نوشتار یعنی انسانشناسی علم و فناوری دارد. ایجاد برنامۀ کوتاه مدت و بلند مدت برای ترجمۀ این آثار در راستای بازنگری نگرش غربی به ایران و نگرش به انسانشناسی علم و فناوری به صورت کلی و علم و صنعت در ایران به صورت خاص ضروری است. مطالعات دهۀ اول قرن بیست و یکم مایکل فیشر بیشتر متمرکز بر ابعاد مختلف انسانشناسی علم و تکنولوژی است و نیاز هست تا هم راستا با انسانشناسی دنیا و نامداران آن، برای پویایی انسانشناسی ایران تلاش کنیم.
در حوزۀ انسانشناسی علم و فناوری، در ایران پژوهشهای بسیاری از مطالعۀ فناوری سنتی اعم از قنات، گلابگیری توسط محققان برجستۀ این حوزه انجام شده است اما کمتر ذهن انسانشناسی ایران به سمت و سوی این مراکز علمی پیشرفته و مدرن در ایران که توجه پژوهشگر انسانشناس در آمریکا را به خود جلب کرده است میرود. به نظر میرسد فاصلۀ آنچه مورد توجه انسانشناسی ایرانی است از اتفاقات روز و پیشرفتهای علمی و بسندهکردن به ثبت اتفاقات و فناوریهای بومی که از گذشته تا امروز به ما رسیده است، شکافی بین انسانشناسی ایرانی و میدان مطالعۀ غیرسنتی یا مدرن به طور اساسی در حوزۀ علم و صنعت میاندازد که نیاز است به آن توجه جدی صورت گیرد.
[i] - Four Genealogies for a Recombinant Anthropology of Science and Technology
[ii] - به دلیل عدم دسترسی به این کتاب، امکان مقایسۀ تغییرات احتمالی این فصل با متن مقالهای که در سال 2007 منتشر شدده است وجود نداشت.
[iii] - Fischer, Michael M. J.
[iv] -M.I.T
[v] - این مقاله حاصل نشست مایکل فیشر در میزگرد ویراستاران کتاب انسانشناسی فرهنگی دربارۀ تبارشناسی انسانشناسی و «مطالعات علم، تکنولوژی و جامعه» (2006) است.
[vi]-cultural steins
[vii]- vienna circle
[viii]- Bernal
[ix]- Polanyi. K.
[x]- Husserl. E.
[xi]- Lévi-Strauss
[xii] - Popper. K.
[xiii]-public futures
[xiv] - عدد دو و چهار با الفبای لاتین یونانی I و IV در دو عنوان اصلی مقاله آورده شده بود در این فهرست بندی هم به آنها اشاره شده است.
کتابنامه
منابع پارسی
فاضلی، محمد (1382) تحلیل انسانشناختی انقلاب ایران، نشریۀ کتاب ماه علوم اجتماعی، دی و بهمن 1382، شمارۀ 75 و 76، صص 113 تا 117.
فوکو، میشل ( 1377) ایرانی ها چه رویائی در سر دارند، ترجمۀ حسین معصومی همدانی، نشر هرمس، چاپ دوم
فیشر، مایکل(1396) انسانشناسی علم و تکنولوژی، ترجمۀ لیلا اردبیلی، انتشارات پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، تهران، چاپ اول.
قانعی راد، محمدامین؛ فرتوکزاده، حمیدرضا و آذرآئین، محمدرضا (1397) تحلیل ناهمزمانی توسعۀ فناوری با رویکرد گفمانی در حوزۀ بالادستی صنعت نفت جمهوری اسلامی ایران، نشریۀ علمی-پژوهشی بهبود مدیریت، (1)12، پیاپی 39، صص1-25. دسترسی در سایت
http://ensani.ir/file/download/article/1611394970-10359-99-182.pdf
قانعیراد، محمدامین (1388) دوگانگیهای فرهنگی تکنولوژی (رویکرد جامعهشناسی فرهنگی در تحلیل تکنولوژی)، فصلنامۀ تحقیقات فرهنگی، (8)2، صص 107- 145، دسترسی در سایت
http://ensani.ir/file/download/article/20101004105022-
قانعیراد، محمدامین؛ قاراخانی، معصومه و میرزائی، آیت الله (1397) سیاست انجمنهای علمی در صیانت از اخلاق علم: تجربههای جهانی، تلاشهای ملی، مجلۀ مطالعات اجتماعی ایران، (2) 12، صص 83-110. دسترسی در سایت
http://ensani.ir/file/download/article/1559123404-9571-97-2-4.pdf
موسوی درچه، سید مسلم؛ قانعیراد، محمدامین؛ کریمیان، حسن؛ زنوزیزاده، هدیه و باقری مقدم، ناصر (1397) ارائۀ چارچوب توصیف گذار حوزههای فناورانه براساس رویکرد تحلیلی چندسطحی (مطالعۀ موردی: گذار انرؤیهای بادی و خورشیدی در ایران)، نشریۀ علمی-پژوهشی بهبود مدیریت، (2) 12، پیاپی 40، صص 171- 141. دسترسی در سایت
http://ensani.ir/file/download/article/1611395072-10359-99-193.pdf
مهرآئین، مصطفی و فاضلی، محمد(1386) دیدگاههای مایکل فیشر دربارۀ انقلاب اسلامی ایران، فصلنامۀ علمی پژوهشی متین، شمارۀ 34 و 35، صص151-174 دسترسی در سایت
http://matin.ri-khomeini.ac.ir/article_65308_8b1b200995e64e259989fd35868622bf.pdf
ودادهیر، ابوعلی و صالحی، امیرحسین (1396) دلالتهای فرهنگی تکنولوژیهای ارتباطی اطلاعاتی هوشمند روی طبقۀ متوسط شهر تهران، فصلنامۀ انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات، (48) 13، صص 13-34. دسترسی در سایت
http://ensani.ir/file/download/article/1604470250-10323-99-223.pdf
منابع انگلیسی
- Fischer, Michael M. J. (1980b). Iran: From Religious Dispute to Revolution. Harvard University Press.
- (2003). Emergent forms of life and the anthropological voice. Durham, North Carolina: Duke University Press. ISBN 9780822332381.
- (2007). Four genealogies for a recombinant anthropology of science and technology. Cultural Anthropology, 22(4), 539–615. DOI:10.1525/can.2007.22.4.539
- . (2009). Anthropological futures. Durham, North Carolina: Duke University Press. ISBN 9780822344766.
.
Abstract
Technology from Michael Fisher's Perspective with a Focus on Introducing "Four genealogies for a recombinant anthropology of science and technology"
This article focuses on the article "Four genealogies for a recombinant anthropology of science and technology" by Michael Fisher, an American anthropologist and Iranologist, on the anthropology of science and technology from the 1930s to the present. He emphasizes the urgent need to pay attention to this area beyond public claims such as market alienation and the intellectual critique of modernity such as drowning in technology. In his analysis of the emergence of the techno-scientific worlds of the 21st century, the author repeatedly mentions Iran and its modern scientific and industrial centers after the Islamic Revolution of Iran until today. It is important to refer to the titles of science and technology study and research centers in Iran, to design modern research topics and fields for Iranian anthropologists in order to deeply understand the effects of these centers of industry and innovation on society and the world. The translation of Fisher's works in the recent period, despite the difficult prose and long sentences, is an urgent need of this branch of anthropology in Iran. Fisher's works, in terms of both phrasing and the use of specialized terms in basic and technical sciences, require translators from the field of anthropology of science and technology, or specialized teams consisting of anthropologists, technical technicians, and basic science specialists.