نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

از جملۀ انبوه آثاری که در دهه‌های متأخر دربارۀ ایران و ایرانیان نوشته شده، در میان ایرانیان؛ راهنمایی به فرهنگ و رسوم ایران[1] کوتلاکی، به‌ویژه به‌دلیل رویکرد همدلانه و عاری از سیاست‌زدگی نویسنده‌اش، جاذب و جالب توجه است. کتاب را، که عنوانش یادآور سفرنامه‌های معروفی چون یک‌سال در میان ایرانیان ادوارد براون است، به‌سختی بتوان در زمرۀ وقایع‌نگاشته‌ها یا تجربه‌نوشته‌هایی از سنت مرسوم سفرنامه‌نویسی جای داد که بنایشان بر شرح مفصّل جزئیات اقامت و وصف خاطرات شخصی است. نیز برخلاف آنچه ممکن است از زیرعنوان توضیحی «راهنمایی به فرهنگ و رسوم ایران» برداشت شود، مشکل بتوان از جملۀ آثار مشهوری مانند معتقدات و آداب ایرانی هانری ماسه دانستش که کلیدواژگان آداب و رسوم و باورها و مانند اینها را در پیشانی‌شان دارند و غالباً با تکیه به مشاهدات غیرمستقیم و اسناد و مطالعات مکتوب پیشینی، به مقوله‌بندی آیین‌ها و باورهای عمومی فرهنگ ایرانی پرداخته‌اند. درعوض، از آنجا که در این اثر کوشش شده با استناد عمده به تجربه‌ها و مشاهدات شخصی و میدانی و البته پرهیز از خاطره‌نویسی تفصیلی و تطویلی، الگوهایی از بارزترین و بروزترین مشترکات فرهنگی ایرانیان ارائه و بعضاً تحلیل شود، شاکلۀ کتاب به‌نوعی ترکیبی بهره‌مند از هر دوی این گونه‌های نوشتاری است.

جدای از دو بخش مقدمه و مؤخره و سه پیوست مختصر پایانی کتاب دربارۀ 1. تاریخ ایران و 2. گاه‌شماری‌های شمسی و قمری و مناسبت‌های تقویمی و 3. امامان شیعه، فصل‌های اصلی یازده‌گانۀ کتاب به‌ترتیب شامل این موضوعات‌اند (از آنجا که ممکن است عنوان‌های بعضاً ادبی و کنایی این فصل‌ها حاکی از مضمونشان نباشند، در اینجا به ذکر مختصری از محتوایشان اکتفا می‌شود): 1. کلیاتی از جغرافیای ایران و تقویم‌های مرسومش و نظام حکومتی و معماری شهری‌اش؛ 2. ملاک‌های روابط اجتماعی و ذهنیت‌های ایرانیان از مفاهیم خودی و بیگانه و اهمیت حلقۀ خانواده و خویشاوندان و برداشت‌ها از فردگرایی و جمع‌گرایی و کمیت و کیفیت زندگی و وجهۀ اجتماعی؛ 3. الگوهای التزام به آداب نزد ایرانی‌ها و کارکردهای تعارفات و هنجارهای رعایت نزاکت، ازجمله در درخواست‌ها و عذرخواهی‌ها و تمجید و تکریم ها؛ 4. باورهای دینی، شامل شرح اجمالی اصول و فروع تشیع و اعیاد و مناسبت‌های مذهبی؛ 5. مناسبات اقتصادی و شرح بازار و راهنمایی‌هایی دربارۀ تعاملات و تبادلات تجاری با ایرانی‌ها و مثلاً نحوۀ پوشش و رفتار در ملاقات‌های کاری؛ 6. ظاهر و پوشاک ایرانیان و وصف حجاب زنان و نشانه‌شناسی پوشش رسمی و غیررسمی روزانه یا آیینی؛ 7. نظام آموزشی و بهداشتی و معرفی زبان پارسی و مراحل تعلیمات مدرسی در ایران و طبابت و پزشکی و تقابل طب سنتی و جدید؛ 8. ازدواج و مراحلش و شرح بعضی از سور یا سوگ‌آیین‌های تولد تا مرگ؛ 9. آشپزی و خوراک‌ها و آداب‌الاکل ایرانی‌ها و دستورپخت‌های بعضی از رایج‌ترین غذاها؛ 10. سفرهای درون‌وبرون‌شهری و سفارش‌هایی راجع‌به مواسم و لوازم سفر؛ و 11. برخی تناقضات رفتاری و گفتاری ایرانی‌ها و شرح جنبه‌های متعارض‌نمایی از باورداشت‌هایشان و مثلاً اعتقاد به ظاهر و باطن و قناعت و توانگری و نیز کلیاتی راجع‌به تصوف و شعر و تقدیرگرایی ایرانی.

در همۀ اینها و آنچنان که از سراسر متن برمی‌آید، مخاطبان اصلی، غیرایرانیان و به‌ویژه کسانی بوده‌اند که قصد سفر یا اقامت در ایران دارند؛ به‌تصریح نویسنده، کتاب به‌قصد ارائۀ اطلاعاتی دربارۀ ایران جدید سامان یافته که در منابع درسی تاریخ در زادگاه او یافت نمی‌شوند (نک ص xi، xiv-xiii) و برای خوانندگان غربی کنجکاوی نوشته شده که می‌خواهند در ورای تصورات مذموم و مرسوم از فرهنگی که در غرب بسیار کم تفهیم و تکریم شده، آگاه شوند (نک ص xviii). متناظر با همین‌ها هم بوده که کوشش شده دو گونه اطلاعات اصلی در آن گنجانده شود: یکی، داده‌های گُم‌تر و کمتری که کاربردی و در روابط احتمالی مخاطبان با ایرانیان، سودمندند و دیگری، داده‌هایی شامل جنبه‌های ستوده و مثبت فرهنگ ایرانی که کمتر به تصویر کشیده شده‌اند (نک ص xviii-xvii). نمونه‌های اطلاعات دستۀ نخست، غالب مطالبی‌اند که در کادرهای بسته‌ای آورده شده‌اند که هرازچندصفحه به چشم می‌آیند و عمدتاً آگاهی‌رسانی به مخاطبان غیرپارسی‌زبان/غیرایرانی را قصد داشته‌اند. از این دست‌اند توصیه‌های راجع‌به چانه‌زنی در معاملات و خریدوفروش‌ها (ص 73-74)، سفارش‌ها دربارۀ مراجعه به مراکز درمانی (ص 116)، و راهنمایی‌های راجع‌به سفرهای درون‌شهری و پرداخت دستمزد و انعام (ص 162-164).

بنا به همین هدف اصلی آگاهی‌رسانی به غیرایرانیان ممکن است بسیاری از اطلاعات کتاب و برای نمونه داده‌های دینی و ازجمله کلیت فصل چهارم، برای خوانندۀ ایرانی بدیهی و توضیح واضح به نظر برسند (نک ص 218، پی‌نوشت 2 از فصل 4). نیز بسته به همین هدف هم بوده که بسیاری از مطالب و مثلاً داده‌های راجع‌به تصوف ایرانی و شعر پارسی، فشرده و کلی و به‌قصد آشنایی اولیه ارائه شده‌اند و ممکن است گاه به چشم ناظر ایرانی، ناقص یا گرفتار به ایجاز مخل جلوه کنند. بااین‌همه، روایت عادت‌های رفتاری و گفتاری و ذهنیتی ایرانی از زاویۀ دید بیننده‌ای غیرایرانی و تفسیرهای بعضاً خارج یا خارق عادت از این عادت‌ها مطالب فراوانی از کتاب را برای خوانندۀ ایرانی هم جذاب می‌کند. برای نمونه، به‌دلیل تبیین و تفسیرهای تازه از نظام تعاملات اجتماعیِ مبتنی بر تعارف‌ها و تظاهرها نزد ایرانیان، یحتمل خوانندگان داخل ایران هم فصل سوم کتاب را خواندنی خواهند یافت. این فصل مرتبط با رسالۀ دکتری نویسنده است که به پارسی هم ترجمه شده‌است.[2] شمّ آکادمیک نویسنده و تربیت دانشگاهی‌اش، افزون بر آنکه به نثر پژوهشی و ساختار روشن نوشتاری کتاب کمک کرده، به تعلیل و تحلیل‌هایی از مشترکات فرهنگی ایرانی منجر شده که از روش‌مندی‌های ضابطه‌مند ذهنی قاعده‌مند حاصل شده‌اند و ازاین‌رو، برای خوانندگان و خاصه تحصیل‌کردگان ایرانی متضمن فایده‌ها توانند بود. چنانکه پیشینۀ تحصیلات ادبی نویسنده (نک ص xv) و آگاهی‌اش از چندین زبان و ازجمله پارسی، یافته‌ها و برداشت‌هایی زبان‌شناختی و معناشناختی از تعابیر و کلیشه‌های گفتاری پارسی‌زبانان را بار آورده که جا‌به‌جا در کتاب ظاهر می‌شوند و مبنا یا پشتیبان استدلال‌ها و استنادها قرار می‌گیرند و برای خود گویشوران پارسی هم عاری از تازگی نیستند. برای مثال در جایی (ص 124)، برای نشان دادن اهمیت «تأهل» در «زندگی» ایرانی به این استناد شده که مثلاً در عبارت‌های «زن/مردِ زندگی بودن» یا «ازهم‌پاشیدن زندگی»، از تأهل و برهۀ زناشویی، به «زندگی» تعبیر شده‌است و در جای دیگر (ص 185)، استفاده‌های فراوان از زوج‌واژه‌ها و مترادفات دوتایی رایجی چون «مهر و محبت» یا «صبر و تحمل» در زبان عمومی به توازن و تقارن در فرهنگ ایرانی تأویل شده‌است. گزارش‌ها و تبیین‌ها از پدیده‌های روزآمد و تحولات اجتماعی و فرهنگی جدیدی مانند تغییر نحوۀ چادرپوشی زنان و ازجمله مُد شدن چادرهای عبایی (ص 93)، رواج جراحی‌های بینی و زیبایی (ص 100)، یا تجویز و مصرف بی‌رویۀ داروها در ایران (ص 116-117) هم کتاب را به منبعی برای تاریخ اجتماعی و فرهنگی دو-سه دهۀ اخیر ایران تبدیل کرده و ازجمله وصف ذهنیت‌های ایرانیان این دوره‌ها از حرفه‌ها و اصناف و مثلاً مشاغل دولتی (ص 76)، یا باورها دربارۀ خوراک‌ها و پوشاک‌ها و برای نمونه، توجیهات ایرانی‌ها در نوشیدن چای قندپهلو (ص 150-151)، اثر را به‌لحاظ داده‌های تاریخ‌ذهنیتی یا روان‌شناسی اجتماعی شایان توجه می‌سازد.

کولتاکی، نویسندۀ کتاب، زادۀ 1964/1343ش در آتن است. به‌گفتۀ خودش در وبسایتش،[3] به‌اعتبار زادگاهش، یونانی، به‌واسطۀ تعلیماتش، انگلیسی و به‌اعتبار ازدواجش، ایرانی است. هنگام نگارش کتاب (تاریخ مقدمۀ اثر آگوست 2009 است)، به‌همراه شوهرش، که معماری ایرانی (نک ص xii) از خانواده‌ای سنتی (نک ص 64، 68) است، یک‌بار به‌مدت سه‌سال و در اقامتی دیگر، نزدیک به دوسال در ایران ساکن شده (نک ص xvi) و در حدود بیست‌سال آشنایی‌اش با ایران (نک ص xviii)، سفرهای کوتاه‌‌تری هم به آن داشته (نک ص 1، 19) و درمجموع هم با ایرانیانِ بسیاری دمخور بوده‌است. این تجربه‌های زیسته و بی‌واسطه از حضور در ایران و خویشاوندی و دوستی با ایرانیان، علاوه بر آنکه به اعتبار گزارش‌های کتاب افزوده، بر رویکرد کلی نویسنده به فرهنگ ایرانی هم تأثیر داشته‌است؛ توضیح اینکه به‌لحاظ روش‌شناسی، شیوۀ مرسوم او در گردآوری و داوری داده‌ها، الگویابی مشترکات رفتاری و گفتاری پربسامد ایرانیان با این پیش‌فرض ساختارگرایانه بوده‌است که خصوصیات خَلقی و خُلقی فراگیری وجود دارند که زندگی جمعی ایرانی‌ها را متمایز می‌کنند. آنچه در سراسر متن اثر و از کوشش صاحب اثر در بازیابی و تحلیل این الگوهای ساختاری بارز است و از امتیازهای ویژۀ کتاب در مقایسه با آثار مشابهش به شمار می‌آید، بی‌طرفی پژوهشی و اهتمام پدیدارشناختی نویسنده در تعلیق پیش‌فرض‌های دینی و سیاسی‌اش و پرهیز از سرسپاری به انگاره‌های تخفیف‌وتحقیر‌آمیز دربارۀ ایران امروز است. اگرچه خویشاوندی سببی او با خانواده‌ای ایرانی و ملاحظات خانوادگی و حفظ آنچه خود او به‌تأکید «وجهه»ی اجتماعی می‌خواند، احتمالاً بر اتخاذ این رویکرد اثر داشته، اخلاق حرفه‌ای و مدارای پژوهشی‌اش نیز پایبندی به آن را موجب بوده‌است. شاهد مطلب، خویشتن‌داری او در تحلیل و توجیه برخی تجارب تلخش در مواجهات با ایرانیان و کوشش برای فهم زمینه‌های واکنش‌های به‌ظاهر‌ناشایست و گزندۀ ضمن این مواجهات است. برای نمونه، در موردی که در صف داروخانه با بی‌توجهی به حق تقدم او نوبتش به‌نفع یکی از آشنایان متصدی نادیده گرفته شده (نک ص 23)، یا آنجا که به بی‌‌احتیاطی و بی‌مبالاتی رانندگان در رعایت حق عابران پیاده و دلهرۀ خودش در مواقع گذر از خیابان اشاره کرده (نک ص 161)، این ناهنجاری‌ها را بر اساس تفکیک رفتار دوگانه و متفاوت درون‌گروهی و برون‌گروهی ایرانیان و این توجیه خوش‌بینانه که بسیاری از تبعیض‌ها و قانون‌شکنی‌های این‌چنینی به ارزش خانواده و درون‌گروه در فرهنگ ایرانی اشاره دارند، تحلیل کرده‌است.

دیگر از جنبه‌های پدیدارشناختی او، توجهش به تفاوت داده‌های تجویزی با داده‌های واقعی است (نک ص 217، پی‌نوشت 4). به این معنا که عموماً و عمدتاً در تحلیل‌هایش، تجویزها و پرهیزهای سفارشی منابع اخلاقی و دینی را از آنچه واقعاً و عملاً از این سفارش‌ها در سطح جامعۀ ایرانی رعایت شده، جدا دانسته و به‌عبارتی، آنچه را «بایست» به‌جای آنچه «هست» نگرفته‌است؛ چنانکه مثلاً در صحبت از سفارش‌های دینی به احترام به پدر و مادر و تکریم سالمندان، تصریح کرده این سفارش‌ها به معنی آن نیست که سپردن سالمندان به پرستاران در خانواده‌های ایرانی رایج نیست (نک ص 25-26).

زبان علمی خنثی و پرهیز از تحقیر و استخفاف یا طعنه‌زنی و کنایه‌گویی هنگام وصف تفاوت‌ها یا بعضاً ناهنجاری‌های فرهنگی نیز خصیصۀ ممتاز پدیدارشناختی دیگر ظاهر در کتاب است. برای نمونه، در توصیف فضای شهری و تنوعات ساختمان‌ها و تفاوت فراوان در شکل و طرح درها و پنجره‌ها و نماهای ساختما‌ن‌ها، به‌جای بذله‌گویی‌های احتمالی یا فروغلتیدن در توجیهات بی‌پشتوانه و مثلاً اینکه این اختلافات ظاهری به گسیختگی باطنی و جمعی و فقدان وحدت فرهنگی دلالت می‌کند، تنها به گفتن این بسنده کرده که این تنوعات برای معماران جالب توجه خواهد بود (نک ص 11).

بااین‌همه، افراط نویسنده در اهتمام به همدلی پدیدارشناختی گاه به جانبداری‌های ملایم ظاهراً خودخواسته و تجاهل و تغافل‌هایی هم در چشم‌پوشی از ناهنجاری‌ها و آسیب‌های اجتماعی و فرهنگی انجامیده که البته با توجه به هدف کتاب، که بازنمایی جنبه‌های ممدوح فرهنگ ایرانی بوده‌است، توجیه‌پذیرند. چنانکه تحلیل‌های وی مطلقاً متعرض سوءمدیریت‌ها و مشکلات بروکراتیک و نواقص زندگی شهری و مثلاً آلودگی هوا نمی‌شود. از همین رو هم بوده که برای مثال، هنگامی که به‌تفصیل از استفاده‌های از اینترنت و دسترسی به آن در ایران سخن گفته‌است (نک ص 197-198)، هیچ اشاره‌ای به فیلتراسیون نکرده، یا در جایی که به سرانۀ پایین مطالعۀ آزاد در ایران پرداخته (ص 175-176)، محتاطانه از نقد صریح و تحلیل بیشتر چشم پوشیده‌است.

نقیصۀ بارز روش‌شناختی کتاب اینکه برخلاف آنچه ممکن است واژۀ «ایرانیان» در نام کتاب و سراسر متن تداعی کند، این واژه به‌هیچ‌روی همۀ ایرانی‌ها و برای نمونه، جامعۀ روستایی و عشایری و تنوعات قومی و دینی و زبانی ایران را در بر نمی‌گیرد. عمدۀ تجارب نویسنده از مواجهاتش با ایرانیان و قاطبۀ شاهدمثال‌هایش ناظر به عادات و آداب و زبان ایرانیان شهرنشین، و آن هم پایتخت‌نشینان، و آن هم بیشتر، قشر شیعی سنتی گویشور به لهجۀ معیار است که گاه با تعمیم ناروا و غلط‌‌انداز به همۀ ایرانیان نسبت داده شده‌اند؛ گواینکه جامعۀ آماری شهرنشینِ مأخذ داده‌های کتاب، بخش بزرگ و تأثیرگذار و به‌بیانی، مُشت گویای خروار فرهنگ غالب ایرانی است و کوتلاکی هم، به‌واسطۀ حرص پژوهشی و جامعه‌شناختی و به‌تعبیر خودش، «فضولی»هایش (نک ص 166) در شناخت پیوستۀ فرهنگ پایتخت، از شهر ری، که محل زندگی خانوادۀ همسرش بوده (نک ص 1)، تا عباس‌آباد، که خودشان در آن مسکن داشته‌اند (نک ص 166)، در ترسیم تصویر روشنی از آن موفق بوده‌است. نمونه‌های این تعمیم و تسری‌های ناروا مطلق‌گویی‌هایی از این دست‌اند که «پوشاندن چهره در ایران کاملاً غیرمعمول است» (ص 100) یا «ایرانی‌ها پنج‌بار در روز نماز می‌خوانند، اما تنها سه‌دفعه اذان پخش می‌کنند» (ص 57) که برای مثال، با درنظرگیری برقع‌پوشی رایج در جنوب و اذان‌خوانی‌های پنج‌نوبتۀ مرسوم در مناطق سنی‌نشین نقض می‌شوند.

غالب اشتباهات محتوایی کتاب هم به موارد این‌چنینی شرح معتقدات دینی مربوط‌اند که البته شمارشان، به‌نسبت انبوه داده‌های ریز و درشت اثر، ناچیز است. برای نمونه در صفحۀ 55 و ضمن مقایسۀ مختصر اسلام و مسیحیت و تکریم مسیح در باورهای ایرانیان، برخلاف معروف و درعوض نوح، آدم در شمار پیامبران اولوالعزم خوانده شده و در صفحۀ 61، میزان پرداختی همۀ انواع زکات، 5/2درصد گفته شده و در صفحۀ 105، جملۀ حکمت‌آمیز «اطلبوا العلم من المهد الی اللحد» حدیث دانسته شده و باقطعیت به نخستین امام شیعیان نسبت داده شده‌است.

پربسامدتر از این خطاهای محتوایی، غلط‌های ظاهری و املایی‌اند که گاه شامل اشکالات مطبعی ناچیز و قابل‌تشخیص (مانند املای «of» به‌جای «or»  در سطر دوم از صفحۀ 18 و ضبط «you» به‌جای «your» در سطر دوم صفحۀ 50) و بیشتر مربوط به آوانویسی واژگان و اصطلاحات پارسی به انگلیسی می‌شوند (مانند «خودگذشتگی» [khod-gozashtegi] به‌جای «ازخودگذشتگی» [az-khod-gozashtegi] در صفحۀ 26؛ «رضائیت؟» [rezâeiʼat] به‌جای «رضایت» [rezâyat] در صفحۀ 29؛ «وَلا» [valâ] به‌جای «والا» [vâlâ] و «می‌دِهید» [midehid] به‌جای «می‌دَهید» [midahid] در صفحۀ 32؛ «عُلِما» [ulemâ] به‌جای «عُلَما» [ulamâ] در صفحۀ 75؛ «عَبّیه» [abbaya] به‌جای «عبایه» [abâya] در صفحۀ 93؛ «دیزی‌سارا» [Dizi-sârâ] به‌جای «دیزی‌سَرا» [Dizi-sarâ] در صفحۀ 173؛ «روحَنی» [rohani] به‌جای «روحانی» [rohâni] در صفحۀ 180؛ و «اِفرَط» [efrat] به‌جای «اِفراط» [efrât] در صفحۀ 182). کمیت و کیفیت این خطاها هم، که مقدّر و ناگزیر هر اثر چاپی می‌نمایند، به‌گونه‌ای نیست که مخل فهم متن شود و مانع از رجوع به کتاب، به‌عنوان منبع معتبری برای فهم فرهنگ معاصر «ایران»، یا به‌تعبیر نویسندۀ یونانی‌الاصل اثر، «خانه‌ای دور از خانه» (نک ص 160) باشد.

 

[1]  Among the Iranians, a guide to Iran’s culture and customs, Sofia A. Koutlaki, Boston-London: Intercultural press, 2010.

[2] مشخصات کتاب‌شناختی اصل رساله چنین:

The Persian system of politeness and the Persian folk concept of face, with some reference to EFL teaching to Iranian native speakers, University of Wales College of Cardiff, 1997.

و عنوان و مشخصات ترجمۀ پارسی‌اش چنین است:

نظام ادب، تعارف و مفهوم وجهه در فرهنگ ایرانی، ترجمۀ زهرا فرخ‌نژاد و آذردخت جلیلیان، تهران: علمی‌وفرهنگی، 1397ش.

[3]  www.sofiakoutlaki.com