مقدمه
کتاب «التدبیرات الالهیه فی اصلاح مملکه الانسانیه» یکی از کتابهای سیر و سلوک عرفانیِ ابنعربی است. این کتاب، از کتابهای مهم ابنعربی پساز فصوصالحکم و فتوحاتمکیه است. متن کتاب، اگرچه سلیس و روان است و با اندکی دقت، کاشف از مراد و مقصود نویسنده می کند اما نیازمند یک ترجمه روان برای ارائه به علاقهمندان اخلاق عرفانی و سیرو سلوک عرفانی است.
برای این کتاب، تنها یک ترجمه از قاسم انصاری به نام «جهان انسان شد و انسان جهانی» وجود دارد. در این یادداشت بهصورت روشن، ترجمه این کتاب بررسی و ارزیابی می شودکه برای ارزیابی آن، نیاز به شواهدی است که از کتاب مبدأ استفاده میشود.
در این یادداشت سعی شده به نکات قوت کتاب بدون در نظر گرفتن متن اصلی توجه شود و نکات ضعف آن در کنار متن اصلی ازنظر ترجمه، بررسی و ارزیابی شود.
مترجم برای انتخاب این نسخه از کتاب، جهت ترجمه، در صفحه 10 مقدمه خود، آورده است که «...بنده هم مدتی در پی چاپی بهتر از این کتاب گشتم اما توفیقی به دست نیامد»
این کتاب- التدبیرات الالهیه فی اصلاح مملکه الانسانیه- چاپ بیروت و در دارالکتب العلمیه منتشرشده است که در رو و پشت جلد عبارت «طبعه جدیده منحقه و مصححه» نوشتهشده که بهصورت ضمنی به چاپ های دیگر وبرتری این چاپ، اشاره میکند.
متن عربی کتاب را، شیخ دکترعاصم ابراهیم کیالی حسینی شاذلی درقاوی تصحیح کرده است و نقطه نظرات اصلاحی خود را در میان متن، بهصورت پاورقی و یا در پرانتز، مشخص کرده است، مثلاً حدود 52 بار ازجمله [مابین حاصرتین زیاده یتقضیهاالسیاق] استفاده کرده است که اضافات و نکتههای اصلاحی دکتر کیالی است.
ضروری است توجه شود برخی شمارهگذاریها در این یادداشت ناظر به متن عربی و متن فارسی است بنابراین در دو شمارهگذاری کنار هم شماره صفحه کمتر مربوط به متن عربی و شماره صفحه بیشتر، مربوط به متن فارسی است.
درباره نویسنده
مؤلف کتاب «التدبیرات الالهیه فی اصلاح مملکه الانسانیه» محیالدین ابنعربی معروف به شیخ اکبراست که عرفان نظری او در بسیاری از تألیفات عرفانی اثر گذار است مهمترین کتاب او در عرفان نظری، فصوصالحکم و فتوحات مکیه است. عرفان و سلوک عارفانه تا پیش از ابنعربی، فاقد هرگونه نظریهپردازی است که اندیشه های او به ویژه درفصوصالحکم پشتوانه فلسفی به عرفان عملی داده است.
شاهکلید عرفان نظری یعنی «وحدت وجود» در آثار عارفان پیش از او همچون ابوسعید ابوالخیر و حلاج هم دیده میشود که بهصورت وحدت شهودی تبیین میشود اما عرفان نظری ابنعربی وحدت شهود را متأثر از وحدت وجود میداند.
درنهایت لازم است گفته شود بسیاری از مبانی حکمت متعالیه وامدار عرفانی است که ابنعربی پایهگذار نامدار آن هست زیرا عرفان را بهصورت یک علم مضبوط درآورد و پس از او همه تحت تأثیر شدید او بودهاند. (آوای توحید، آیتالله جوادی آملی، موسسه تنظیم و نشرآثار امام خمینی(ره)1392،چاپ اول، ص 82 و 78)
مترجم این کتاب با عنوان «جهان انسان شد و انسان جهانی» دکتر قاسم انصاری هیئتعلمی دانشگاههای آزاد اسلامی زنجان و تاکستان، متولد ۱۳۱۴ در افشاریه قزوین است. دکتر قاسم انصاری، فراگیری قرآن و تحصیلات ابتدایی و مقدماتی را در زادگاه خود و در قزوین سپری کرد و تا پایان دوره متوسطه از دبیران و استادان بنام آن زمان بهره جست. در سال ۱۳۴۸ شمسی از مقطع فوقلیسانس رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، فارغالتحصیل شد و در سال ۱۳۵۱ با کسب رتبه نخست، در دوره دکتری ادیان و عرفانِ دانشگاه تهران، پذیرفته و در سال ۱۳۵۸ تحصیلات خود را به پایان رسانید؛ او از سال ۱۳۵۶ در دانشگاهها، به تدریس متون عرفانی پرداخت. دکتر قاسم انصاری بیش از پنجاه تألیف، ترجمه و تصحیح کتاب، نگارش مقدمه و تحشیه بر کتابها و همچنین نگارش چهل مقاله علمی در حوزه ادبیات فارسی بهویژه گرایش عرفان و تصوف اسلامی را در کارنامه خود دارد.
او در مقدمه ترجمه کتاب «جهان انسان شد و انسان جهانی» آورده است که «...کوشیدهام تا میان افزودههای مصحح و مؤلف هماهنگی برقرار کنم و تا جایی که میتوانستم توضیحاتی در متن و میان هلالین و در پانوشت با حرف «م» بیفزایم...ترجمه چنانکه باید روان نیست، امید است صاحبنظران با حل مشکلات موجود و راهنماییهای لازم بنده را مرهون مراحم خود سازند.»
درباره کتاب
طرح رو و پشت کتاب «جهان انسان شد و انسان جهانی» نمایی از کهکشانی بیانتهاست که با عنوان مطابقت دارد. عنوان روی جلد برگردان عبارت «عالم کبیر و عالم صغیر» از اصطلاحات پرکاربرد عرفان ابنعربی است. انتخاب این عنوان برای تعظیم انسان بهصورت کلی و تعظیم انسان کامل، بسیار مناسب است. دکتر انصاری در زیر عنوان انتخاب خود عنوان اصلی و عربی کتاب را آورده است و نام خود را در زیر اسم کامل ابن عربی نوشته است.
مترجم، ترجمه کتاب را به استادان خود، دکتر علیاصغر حلبی و دکتر توفیق سبحانی تقدیم کرده است.
این کتاب دارای فهرست دوصفحهای است که در صفحه 7 و 8 جای گذاری شده است و در صفحه 9 در قالب سخن مترجم مقدمه سهصفحهای را برای ترجمه کتاب نوشته است.
برخلاف کتاب الکترونیکی که فاقد سخن مصحح است و بر اساس متن آن، این یادداشت انتقادی نوشتهشده، سخن دکترعاصم ابراهیم کیالی درباره کتاب «التدبیرات الالهیه فی اصلاح مملکه الانسانیه» در سه صفحه و نیم ترجمه کرده است. صفحه 13 تا 16.
از صفحه 17 تا صفحه 43 مترجم دو عنوان را به کتاب اضافه کرده است که دکتر عاصم ابراهیم کیالی مصحح کتاب، در انتهای سخن مصحح به جهت اتمام فایده و حسن اعتقاد خواننده کتاب به مؤلف آن، عقیده وی را با دو گواهی که در مقدمه کتاب فتوحات مکیه با عنوان «عقیده الشیخ الاکبرمحیی الدین بن عربی رحمت خدا بر او» آمده است به همراه شرححال ابنعربی، ذکر کرده است. به نظر میرسد مصحح نمایی اجمالی از عقاید ابنعربی در عرفان نظری را در این قسمت به تصویر کشیده است.
مبحث اصلی و ترجمه کتاب، مطابق با عناوین کتاب مبدأ از صفحه 46 آغاز و تا پایان صفحه 240 ادامه دارد.
متن عربی این کتاب دارای خطبه آغازین، تمهیدیه و یک مقدمه است که مباحث متن اصلی آن در بیستویک باب تنظیمشده است.
باب نخست در وجود خلیفه که پادشاه بدن است.
باب دوم سخن در ماهیت و حقیقت خلیفه
باب سوم در برپایی شهر تن
باب چهارم در ذکر سبب جنگ میان عقل و هوی
باب پنجم در ذکر نام ویژه امام
باب ششم در ذکر عدل که قاضی این شهر است.
باب هفتم در ذکر وزیر و صفات او
باب هشتم در فراست شرعی و حکمی
باب نهم در معرفت کاتب و صفات او
باب دهم در استوارکاران و کارگزاران مالیات
باب یازدهم دربردن مالیات به محضر الهی
باب دوازدهم در سفیران و رسولان به شهر بدن
باب سیزدهم درسیاست فرماندهان و سپاهیان و مرتبه آنان
باب چهاردهم در سیاست جنگ و ترتیب سپاهیان در برخورد آنان
باب پانزدهم در ذکر رازی که بر دشمنان این شهر غالب میشود
باب شانزدهم در ترتیب خوراک روحانی در فصول سال
باب هفدهم در خواص اسرار سپرده در وجود انسان که این باب دارای پنج ریز عنوان با نامهای باب اول از باب هفدهم در شناخت بهرهمندی عقل از نور یقین، باب دوم از باب هفدهم در پردههایی که چشم دل را از درک ملکوت ...، باب سوم از باب هفدهم در لوح محفوظ که امام مبین است، باب چهارم از باب هفدهم در ذکر اسباب آه و ناله و حرکت در سماع، باب پنجم از باب هفدهم در وصیت به مرید سالک است. در انتهای فهرست پانوشتهای مصحح شماره خورده است. ناگفته نماند که پنج بابی که در ترجکه زیر مجموعه باب هفدهم است در متن اصلی به صورت مستقل نوشته شده و در مجموع بیست ویک باب را در منظر خواننده قرار می دهد.
نقد کتاب صوری و محتوایی کتاب
این کتاب ازنظر شکل ظاهری و صفحهآرایی و نگارش مطالب در رتبه مطلوبی قرار دارد واز نظر ترجمه وفاداربه متن اصلی است این ترجمه ازجمله ترجمههای لفظی است که مترجم سعی کرده است از زبان مبدأ به زبان مقصدمطالب رامنتقل کند؛ اما رتبه این ترجمه به ترجمه تخصصی نمیرسد زیرا در ترجمه تخصصی متون علمی و پژوهشی، نیاز است مترجم به موضوع موردنظر تسلط داشته باشد تا بتواند ترجمه دقیقی را ارائه دهد. مترجم ظاهراً به مطالب، به دلیل دانش خود اطلاع دارد اما فنون ترجمه بهدرستی رعایت نشده است.
مترجم در ترجمه کتاب، در برخی از صفحات، از ارجاعات توضیحی استفاده کرده است مانند صفحات 33 و 44 و 56 و 176.
در برخی عبارات، افعال را بهصورت فارسی ثقیل و قدیمی بهکاربرده است، مثل گرداناد مانند صفحه 60.
استفاده علائم سجاوندی مطلوب است. اگرچه در این کتاب اغلاط تایپی جستهوگریخته آزاردهنده است مانند عبارت «درجسدآدمی گوشت پاره ایی است...» که نقطه جسد ازقلمافتاده است. صفحه 82 همچنین در پاراگراف آخر صفحه 97 «...و آنها شهواتی است که در آتش پیچیده است ...» که شهوانی بهجای شهواتی تایپشده است.
ترجمه آیات موجود در متن عربی از انسجام و وحدت رویه منطقی برخوردار نیست مانند ترجمه آیه 7 سوره روم در صفحه 65 [که معنای باطنی حیات است] را که نظر شخصی خود مترجم است جزئی از ترجمه آیه آورده است؛ مناسب بود در ترجمه به دلیل اهمیت آیات در فهم مطالب، آیه ذکر میشد سپس در ترجمه آیات، از منبعی واحد استفاده میشد.
مترجم در برخی عبارات، متن داخل کروشه را در کروشه ترجمه کرده است و در برخی عبارات کروشه را بدون دلیل حذف کرده است. مانند صفحه 73 [مؤلف (رض) گفت:] و در عبارتی مانند [متخللهاکتخلل] ترجمه آن را بدون کروشه ترجمه کرده است صفحه 77. یا عبارتی که در متن عربی با پرانتز آمده اما مترجم آن را بدون پرانتز ترجمه کرده است مانند(یا ایها السیدالکریم ) صفحه 43 که به ای سرور گرامی ترجمهشده است صفحه 102. این با ساختار کلی کتاب که سعی داردبه متن اصلی امانتدار باشد صدمه زده است.
نکته مهم دیگر در ساختار صوری کتاب، عدم ترجمه پاورقیهای متن عربی است مانند پاورقی صفحه 26 متن عربی.
ساختار محتوایی کتاب
عرفان ابنعربی سرشار از اصطلاحات فنی است و برگردان آن به زبان مقصد، در فهم محتوا، اختلال ایجاد میکند. فهم محتوای کلی مطالب ابنعربی، وابسته به درک و فهم این اصطلاحات است؛ مناسب بود مانند دیگر نویسندگان فارسیزبان، در تبیین و تشریح آثار ابنعربی، عین اصطلاح بدون ترجمه آورده میشد؛ اما در این کتاب مترجم «العالم الاصغر» صفحه 20 را به جهان کوچک ترجمه کرده است صفحه 65 اگرچه توجه نکرده که اصغر به معنای کوچکتر است. همچنین اصطلاح «امام» که در عرفان نظری از جایگاه ویژهای برخوردار است به پیشوا ترجمهشده است صفحه 99. این در حالی است که در برخی موارد اصطلاحات خاص دیگری بدون ترجمه آورده شده است مانند «مراه الحق» صفحه 67
مترجم در برخی عبارات از ترجمه یکسان برای عبارت واحد استفاده نکرده است مثلاً برای متحیز در یکجا «مکان مند» را مناسب دیده و در جای دیگر «غیر جایگیر» ترجمه کرده است. مانند صفحه 79
در ادبیات عرفانی «دماغ» معنای مخصوص به خود را دارد و اشاره به مغز انسان ندارد اما معلوم نیست بر چه اساسی، مترجم دِماغ را مغز ترجمه کرده است صفحه 82 سطر اول. و البته موارد دیگری مانند قلب نباتی که به قلب گیاهی ترجمهشده مانند صفحه 82 پاراگراف سوم. این نشاندهنده عدم دقت مترجم در یکسانسازی ترجمه است و مخاطب را دلزده میکند.
ترجمههای نامتعارف مانند «الشرط الرابع- الذکوریه» صفحه 39 که به نرینه بودن ترجمهشده است که میتوانست بهشرط چهارم مرد بودن ترجمه شود صفحه 94
در عباراتی هم مترجم به نظر میرسد نتوانسته فهم درست و منطقی از محتوای عربی کتاب به خواننده بدهد مانند «زعم قوم أنّ الإدراکات مختصّة بمحالّها» صفحه 28 که ترجمهشده گروهی میپندارند که ادراکات، اختصاص به جایگاههای خود دارد صفحه 77. به نظر میرسد ابنعربی میخواهد بگوید روح محل ادراکات است.
مترجم سعی کرده عناوین باب هارا مطابق با متن عربی ترجمه کند اما در «الباب الثالث فی اقامه مدینه الجسم و تفاصیلها من جهه کونها ملکا لهذا الخلیفه» صفحه 31 این عنوان را به باب سوم در برپایی شهرتن و تفصیلات ترجمه کرده که اولاً همه عنوان را ترجمه نکرده است در ثانی مابقی عنوان عربی را در اولین سطر متن آورده است. ص 81 و یا در «الباب الثامن فی الفراسه الشرعیه و الحکمیه» که به باب هشتم در فراست [دقت و پژوهش] شرعی و حکمی ترجمهشده است بهتر بود عبارت عنوان به تیزبینی شرعی و حکمی ترجمه میشد و اگر میخواست اضافهای مانند دقت و پژوهش داشته باشد در پاورقی توضیح میداد.
نظر نهایی
کتاب «التدبیرات الالهیه فی اصلاح مملکه الانسانیه» که با عنوان «جهان انسان شد و انسان جهانی» ترجمهشده است بهتصریح ابنعربی کتابی سیر و سلوکی است که در نظر دارد در پنج باب اول، به استناد آیات قرآن مکانت انسان و سر خلیفه بودن او را بگوید و سپس در سازماندهی و اعتدال آن در 16 باب باقیمانده، روشهای اصلاح نفس را با مخاطب خود در میان بگذارد و میان عقل و نفس و یا نفس و هوی نکات اعتدال بخش را ارائه دهد این کتاب ناظر به ادعای ابنعربی، کتابی در عرفان عملی و یا به صورت دقیق، اخلاق عرفانی نوشتهشده و با مقایسه جهان و انسان سعی دارد عظمت انسان و اهمیت خلیفه بودن او را به استناد آیات و احادیث و گفتار بزرگان بیان میکند.
او با ذکر حدیث «من عرف نفسه فقد عرف ربه» نشر ارکان سهگانه دین اسلام را درگرو مقام احسان، مقام تربیت و سلوک بهسوی ملک الملوک و علام الغیوب میداند. این کتاب بهصورت روان نوشتهشده و خواننده مطلع از زبان و قواعد عربی میتواند بهراحتی آن را مطالعه کند.
دکتر قاسم انصاری، مترجم این کتاب بهصورت کلی در برگردان مطالب کتاب به زبان فارسی وفادار به نیت و مقصود ابنعربی از تألیف این کتاب است؛ اگرچه از ترجمه قوی و درجهیک برخوردار نیست اما اگر خوانندهای بدون اطلاع از متن اصلی و فقط به ترجمه اکتفا کند میتواند از محتوای کلی کتاب، بهرهبرداری مفیدی داشته باشد.
ترجمه کتاب با عنوان خوب و جذاب «جهان انسان شد و انسان جهانی» مخاطب علاقهمند به مبانی عرفان عملی را جذب میکند و خواننده را تا پایان کتاب با خود همراه میبرد اما این کتاب برای متخصصین عرفان نظری با توجه به متن عربی نمیتواند از جذابیت برخوردار باشد به همین دلیل آن را از یک کتاب ترجمهشده دست اولی تنزل داده است.
در آخر یادآور میشود برخی این کتاب را فلسفه سیاسی ابنعربی میدانندو به گفته ابنعربی در مقدمه اثر که کتاب را متأثر از ارسطو برای اسکندر در باب سیاست مدن نوشتهشده است استنادمی کنند؛ درحالیکه در همان مقدمه از او خواستهشده کتابی در باب تدبیر نفس، بنگارد؛ وجود مشابهت میان روح انسان باروح کلی و خلیفه و تشابهاتی در خصوص عقل و نفس با وزیر و پادشاه و عناوینی چون باب دهم در استواران و کارگزاران مالیات و باب سیزدهم در سیاست فرماندهان و سپاهیان و مرتبه آنان، موجب پیدایش چنین نتیجه ای شده است، درحالیکه در تمام بیستویک باب این کتاب، ابنعربی سعی دارد میان عقل و نفس و یا هواهای نفسانی حکومت عقل را ایجاد کرده و نفس را بهاعتدال بکشاند و یا در بحث انواع دولت و تعریف آن میگوید دولتها چهار گونه هستند: یکی اینکه بر خود و رعیت خویش سخی است. بر هیچیک سخی نیست. یا اینکه بر خود سخی است و نه رعیت و یا بر رعیت سخی است و نه بر خود؛ اما اینکه سخی است بر خود و رعیت هم صاحب عالم است و هم صاحب عمل. آنکه بر هیچیک سخاوت ندارد دولتی است جاهل که نه علم دارد و نه عمل صالح و…برای اصلاح درون انسان از تشابه بیرونی استفاده میکند. اگرچه میتوان اصلاح سیاست مملکت را از محتوای کتاب استخراج کرد اما هدف مؤلف اصلاح مملکت تن انسان ناظر به انسانیتش است.