نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

مقدمه

کتاب «قهرمان هزار چهره» اثر جوزف کمپبل و ترجمه شادی خسروپناه در 400 صفحه با شمارگان 1000 نسخه در سال 1385 توسط نشر گل آفتاب به چاپ رسیده است. همچنین این کتاب از سال 1385- 1398 چندین بار مورد تجدید چاپ واقع شده است.

قهرمان هزار چهره (1949) مشهورترین اثر جوزف کمپبل (1904-1987) نویسنده و اسطوره‌شناس آمریکایی است. وی در این کتاب کوشیده تا سیر و سلوک درونی انسان را در قالب قهرمانان اسطوره‌ای پی بگیرد و با بررسی قصه‌ها و افسانه‌های جهان نشان دهد که چطور این کهن الگو در هر زمان و مکان خود را در قالبی جدید تکرار می‌کند تا انسان را به سیر و سلوک درونی و شناخت نفس راهنمایی کند. کمپیل معتقد است این مونومیت (یا سفر قهرمان) الگوی مشترک دسته گسترده‌ای از اسطوره‌ها و داستان‌های عرفانی جهان است که طی آن قهرمان درگیر یک ماجراجویی می‌شود و درنهایت در یک بحران سرنوشت ساز پیروز شده و در حالی که از لحاظ روحی دگرگونی یافته به خانه باز می‌گردد.

نظریه‌های بسیاری راجع به روایت‌های اسطوره قهرمان از سوی دانشمندان مختلف ارائه شده‌ از جمله: ادوارد برنت تیلور ، اتو رنکل و ویلهم استکل؛ اما سرانجام الگوی اسطوره قهرمان جوزف کمپبل، که تحت تأثیر دیدگاه کارل یونگ از اسطوره بود، محبوبیت یافت. چنان‌که فیلم‌های سینمایی مشهوری از جمله: جنگ ستارگان، ارباب حلقه‌ها، ماتریکس و... ملهم از آن بوده‌اند.

درباره نویسنده

جوزف کمپبل زاده 1904 در نیویورک سخنران، مدرس و اسطوره‌شناس برجسته آمریکایی بود که در زمینه ادیان و اسطوره‌شناسی تطبیقی از شهرت بسیاری برخوردار است. او در سال 1925 کارشناسی خود را در رشته ادبیات انگلیسی و در 1927 کارشناسی ارشدش را در رشته ادبیات قرون وسطی از همان دانشگاه اخذ نمود. کمپبل در همان سال موفق به دریافت بورس تحصیلی اروپا شد و توانست به تحصیل در رشته‌های زبان کهن فرانسه، زبان پروانسی و سانسکریت در دانشگاه پاریس فرانسه و دانشگاه مونیخ آلمان بپردازد. او همچنین برای بررسی عمیق‌تر افسانه‌ها و اساطیر به هند و ژاپن سفر کرد و مطالعات وسیعی بر اساطیر شرق انجام داد. وی در همین سال‌ها به مطالعه و بررسی اندیشه‌های روان‌شناس سوییسی، کارل یونگ، پرداخت. از او آثار بسیاری بر جا مانده که علاوه بر کتاب حاضر، کتاب‌های: تو آن هستی، زندگی در سایه اساطیر و قدرت اسطوره به فارسی برگردانده شده‌اند. کتابی نیز تحت عنوان سفر قهرمان نوشته فیل کوزینو در سال 1398 به فارسی برگردانده شده که درباره زندگی و آثار جوزف کمپبل است. جوزف ‌کمپبل سرانجام در 30 اکتبر 1987 و در 83 سالگی به علت سرطان نای درگذشت.

درباره کتاب

قهرمان هزار چهره کتابی است شامل دو بخش و هر بخش شامل چهار فصل به همراه یک پیشگفتار و یک موخره. همچنین دو فهرست شامل توضیح تصاویر متن و فهرست ظروف و حکاکی‌ها نیز بدان ضمیمه شده که به خواننده در فهم بهتر تصاویر موجود در کتاب کمک می‌کند.

پیشگفتار: اسطوره یگانه

بخش اول: سیر قهرمان

  • فصل اول: عزیمت
  • فصل دوم: آیین تشرف
  • فصل سوم: بازگشت
  • فصل چهارم: کلیدها

بخش دوم: دایره کیهان‌شناختی

  • فصل اول: تجلیات ذات
  • فصل دوم: بکرزایی
  • فصل سوم: دگردیسی قهرمان
  • فصل چهارم: حل شدن‌ها

موخره: اسطوره و اجتماع

توضیحات فهرست

فهرست تصاویر

کمپبل در پیش گفتار کوشیده تا اهمیت پرداختن به اسطوره‌ها را بیان کند. او عملکرد اصلی اسطوره‌ها و آیین‌ها را به وجود آوردن سمبل‌‌هایی می‌داند که روح انسان با کمک آن‌ می‌تواند به جلو و به سوی بلوغ روح حرکت کند و بر توهمات دایمی بشر که می‌خواهند او را در همان حالت حفظ کنند فائق آید؛ مانند قهرمان اسطوره که می‌کوشد بر محدودیت‌های جسمی و بومی خود غلبه کند.

بخش نخست کتاب، سیر قهرمان، شامل چهار فصل است که سه فصل اول بر پایه سه مرحله سفر قهرمان اسطوره یعنی: جدایی، تشرف و بازگشت قرار دارد. کمپل هر یک از این سه مرحله را دارای مراحلی در ذیل می‌داند که در مجموع مراحل این الگو دارای هفده مرحله است -البته بیشتر اسطوره‌ها تمام این مراحل را دارا نیستند و بعضی نیز فقط روی یکی از این مراحل تمرکز دارند.

در فصل اول، عزیمت، ابتدا منادی یا پیک -چه مهربان و چه بدخواه- قهرمان را به آغاز سفری پر رمز و راز و حتی خطرناک فرامی‌خواند (تا کودکی را پشت سر گذاشته و با بلوغ روح دوباره متولد شود). گاه قهرمان از پذیرش ندا سر باز می‌زند (چرا که از خروج از آستانه امن کودکی و بلوغی که در جهان بیرون در انتظار اوست در هراس است). اما پس از پذیرش دعوت با موجودی حمایتگر (که نشانگر قدرت محافظ و مهربان سرنوشت است) مواجه می‌شود و وی طلسمی به رهرو می‌دهد که می‌تواند او را در راه محافظت کند. رهرو طی طریق می‌کند تا زمانی که در آستانه ورود به سرزمین ناشناخته و خطرناک با نگهبانان روبرو شود (همچون کودکی که بدون مراقبت والدین پا را از محدوده تعیین شده فراتر گذارد). کمپیل این سرزمین‌های ناشناخته را همان حوزه‌های آزادی می‌داند که محتویات ناخودآگاه در آن متجلی می‌شوند و لیبیدو (Libido) نیز در آن به شکل تهدیدهای خشونت‌بار و لذت‌های خیال‌انگیز ولی خطرناک منعکس می‌شود. قهرمان در گذر از آستانه به جای پیروزی بر نیروها و نگهبانان توسط ناشناخته بلعیده می‌شود و به ظاهر می‌میرد تا دوباره متولد شود این عقیده به صورت شکم نهنگ نمادین شده که نشانگر فنای خویشتن است.

در فصل دوم، تشرف، قهرمان پس از گذر از آستانه وارد جاده آزمون‌ها می‌شود (در این‌جا وضعیت دوران کودکی تغییر کرده و یا واژگون می‌شود). پس از پشت سر گذاشتن تمام موانع و خوان‌ها، روح قهرمان پیروز با خدابانو ازدواج می‌کند. این ازدواج نشانگر تسلط کامل قهرمان بر زندگی است. چهرة اسطوره‌ای مادرِ کیهان، خصلت‌ زنانة اولین رازق و حامی را در جهان برمی‌انگیزد که تطابقی آشکار و نزدیک بِین دیدگاه بچة کوچک نسبت به مادر و دیدگاه یک بالغ نسبت به جهان مادی اطرافش دارد. قهرمان به کمک یاری‌گر زن آیین‌های تشرفی را که پدر برایش وضع کرده پشت سر می‌گذارد و می‌کوشد نگاهی واقع‌گرایانه به پدر داشته باشد و با او آشتی کند. در تحلیل روان‌شناختی آشتی با پدر کمپبل معتقد است که این آشتی به معنای پشت سرگذاشتن هیولای دوگانه خود است، اژد‌هایی که از سویی می‌پندارند خداست (superego) و از سویی می‌پندارند گناه است -که همان نهادِ سرکوب شده (id) است. اکنون فرد برای رسیدن به آشتی با پدر باید از من (ego) ر‌هایی یابد. حال و پس از پشت سر گذاشتن تمام مراحل، حال قهرمان به نور برکت نهایی متبرک می‌شود و نگهبانان این نور را تنها بر کسانی می‌تابانند که تمام آزمون‌ها را به راستی پشت سر گذاشته باشند. حتی خدایان و خدابانوان که تجلیات و پاسداران اکسیر نامیرایی هستند نیز غایت نهایی نیستند؛ بلکه برکت و رحمت آنان مطلوب است.

در فصل سوم بازگشت، قهرمان که اکنون با نفوذ در سرمنشا، به فضل و برکت نائل آمده باید با این غنیمت بدست آمده به جامعه بازگردد تا چرخه اسطوره تمام شود. اما ممکن است وی از انجام این مسئولیت سرباز زده یا دچار تردید شود. اما بازگشت از سفر ماورایی نیازمند کمک از خارج است. کمپبل می‌گوید ترک سعادتِ سُکنی در آن دنیای ماورایی و بازگشت به بیداری که خویشتن (self) را آشفته می‌سازد چندان ساده نیست. پس حال که دیگر خودآگاه رهرو از پای درآمده، ناخودآگاه در جهانی که از آن آمده دوباره متولد می‌شود و قهرمان که من خود (ego) را از دست داده به فضل و رحمت برکت می‌یابد. پس از آن چرخه به نقطه اوج خود می‌رسد یعنی عبور قهرمان از آستانه بازگشت، بازگشتی عارفانه ولی بی‌نهایت دشوار و تناقض‌آمیز. او اکنون با اکسیری که نجات‌بخش زندگی و نابود کننده من است با جامعه، پرسش‌های منطقی و عدم درک مردم روبرو می‌شود. چرا که یگانگی خویشتن (self) با چیزی که قبلا بیگانه به نظر می‌رسید، ارزش‌ها و تفاوت‌‌هایی را که قبلا در زندگی مهم به نظر می‌رسید، را محو می‌کند. با وجود این، هنگامی که قهرمان باز می‌گردد در می‌یابد که هر دو قلمرو در حقیقت یکی هستند و این موضوع کلید اصلی درک اسطوره و سمبول است. اکنون قهرمان، ارباب دو جهان است و می‌تواند به هر دو بخش عبور و مرور کند. در واقع، هدف اسطوره این است که خودآگاهی فردی را با اراده کیهانی آشتی دهد و این امر حاصل نمی‌شود مگر با درک رابطه حقیقی موجود بین پدیده گذرای زمان با زندگی نامیرا که در همه ما زندگی می‌کند و می‌میرد.

در فصل چهارم کلیدها، کمپبل آنچه در طی این بخش درباره سلوک قهرمان گفته است به صورت خلاصه بیان می‌کند.

بخش دوم، دایره کیهان‌شناختی، نیز شامل چهار فصل است. کمپبل در فصل نخست، تجلیات ذات، اسطوره‌شناسی را همان روان‌شناسی می‌خواند که به اشتباه به جای تاریخ و کیهان‌شناسی بررسی می‌شود. وی الگو و منطق حاکم بر قصه پریان و اسطوره‌ها را با الگو و منطق رویا مرتبط می‌داند و از این رو بر آن است که برای شناخت ارزش واقعی اشکال اسطور‌هایی که به ما رسیده باید دانست که آن‌ها نه تنها نشانه‌های ناخودآگاهند بلکه بیاناتی هستند که تحت اختیار و از روی قصد و بر اساس قواعد معنوی خاصی گفته شده‌اند. او می‌گوید دایره کیهان‌شناختی معمولا در حال تکرار خود نشان داده می‌شود یعنی جهان بی‌انتها، که در دیدگاه محدود انسانی به ظاهر تا ابد می‌پاید ولی در واقع اجزای کوچک‌تر در چرخه بزرگ‌تر حل می‌شود و بنابراین چرخه بی‌زمان جهان که از هیچ حادث شده به درون بازگشته حل می‌شود. قاعده اصلی اسطوره‌شناسی همین آغاز در انتهاست. در تمام اسطوره‌‌های خلقت مفهوم آخرت وجود دارد. اشکال با قدرت به پیش می‌روند، به اوج می‌رسند و ناچار می‌شکنند و بازمی‌گردند. گرچه در این خُرد و حل شدن درد و رنج وجود دارد و مخلوقات گذرا تنها قادر به درک آنند-و اسطوره‌ها نیز آن را انکار نمی‌کنند- اما در پس آن آرامش ابدی و حیات را آشکار می‌کنند.

در فصل دوم بکرزایی، کمپبل به اسطوره‌‌هایی اشاره می‌کند که در آن بیشتر بر سویه مادرانه خالق اشاره دارند تا پدرانه. این سرمنشا زنانه، که دست به خلقت می‌زند، باکره است چرا که جفت او ناشناخته نامرئی است. تجلیات مادر کیهانی که آفرینشگر هستی است نیز به صورت‌های مختلف بر انسان‌ها رخ می‌نمایند چرا که تاثیرات خلقت از دیدگاه جهان بی‌شمار، پیچیده و متضادند؛ از این رو مادر زندگی در عین حال مادر مرگ نیز هست. در دنیای بشر حوزه آگاهی چنان کوچک شده که خطوط اصلی بشر در آن در ازدحام معنی و مقصودهای متضاد محو شده‌اند. منظر اعماق به روی او بسته شده و تنها قادر به درک سطح ملموس هستی است و برای همین شکل اصلی رنج و درد بشر گم شده است.

در فصل سوم دگردیسی‌های قهرمان، کودکی قهرمان و نقش‌های مختلف او از جمله: در نقش یک جنگجو، عاشق، قدیس، امپراطور و ناجی مورد بررسی قرار گرفته است. معمولاً در اغلب افسانه‌ها قهرمان بودن به صورت ذاتی در درون فرد وجود دارد و او با این ویژگی زاده می‌شود؛ و کمتر انسانی عادی با کسب فضائل و پشت سر گذاشتن محدودیت‌ها به کسب برکت نائل می‌شود. این تاکید سمبل این معنی است که تعمق و تفکر در زندگی باید مداقه‌ای باشد بر خدای مطلق درون هر کس، نه پیش‌درآمدی بر تقلید صرف از یک قهرمان به عبارت دیگر، «این را بشناس و خدا باش» نه این‌که «این کار را بکن و خوب باش». 

فصل چهارم حل شدن، عنوانی است که کمپبل پیش‌تر بدان اشاره کرده و مقصود او حل شدن اَشکال جهان و حتی خود آن پس از رسیدن به کمال و آغاز زایشی دوباره است. نخست منتهای جهان اصغر (انسان) و نحوه اختتام سرنوشت قهرمان و نحوه زیست او پس از مرگ در جهان پسین در اسطوره‌ها مورد بررسی قرار گرفته است. سپس در انتهای جهان اکبر (جهان)، از مصائب و مشکلاتی که نشانگر پایان جهان هستند و ظهور منجی سخن رفته است.

در موخره کتاب نیز نویسنده کار قهرمان در جامعه امروز را به مراتب دشوارتر از قهرمان اسطوره می‌داند. او مشکل قهرمان امروز را آوردن معنویت به جهان معاصر و فراهم نمودن امکان رسیدن به بلوغ کامل انسانی در شرایط زندگی امروز می‌داند. دیگر این جامعه نیست که قهرمان خلاق را هدایت می‌کند. او خود باید به ندای درونش پاسخ دهد. حال دیگر رابطه کاملا برعکس شده است.

ملاحظات

به لحاظ ظاهری طرح روی جلد کتاب تصاویر قهرمانان و اساطیر جهان است که با محتوای اثر کاملا مرتبط است. همچنین کتاب مشحون از نقاشی‌ها و تصاویر سنگ‌نگاره‌ها و مجسمه‌های اساطیر و خدایان فرهنگ‌های سراسر جهان است که می‌تواند به خواننده در درک بهتر مطالب آن یاری کند. کیفیت حروف‌نگاری، صفحه‌آرایی، چاپ و صحافی این کتاب نیز در مجموع قابل قبول است. ترجمه روان مترجم و تطبیق برخی کلمات با معادل‌های فرهنگی ایرانی نیز به فهم مطالب کتاب کمک شایانی نموده است. از ویژگی‌های خوب دیگر کتاب کمبود اغلاط نگارشی و تایپی است. البته گاه در صفحاتی از کتاب برخی از حروف بسیار کم‌رنگ و حتی ناخوانا چاپ شده‌اند.

نویسنده کوشیده تا در جای جای کتاب با مطابقت دادن نظریات روان‌شناسی معاصر -به ویژه فروید، یونگ، رنک و استکل- با مراحل سفر قهرمان، اسطوره‌شناسی را از مرز داستان و تاریخ صِرف به مرزهای روان‌شناسی و انسان‌شناسی وارد کند و نشان دهد که این داستان‌ها از چه عمق روان‌شناختی برخوردارند. با وجود این برخی از منتقدان دعاوی روان‌شناختی‌ کتاب را مورد نقد قرارداده‌اند. تولکن، فولکلوریست آمریکایی، درباره تحلیل‌های روان‌شناختی اسطوره‌ها و داستان‌های فولکولور می‌گوید: «تعداد کمی از روانشناسان وقت لازم برای آشنایی با پیچیدگی‌های فولکلور صرف کرده‌اند، و از لحاظ تاریخی، روان‌شناسان و نویسندگانِ تحت تأثیرِ یونگ، متمایلند تئوری‌های پیچیده‌ای از یگانه نسخه‌های داستانی که از یک تئوری یا یک پیشنهاد پشتیبانی می‌کند، بسازند (Toelken 1996:413). گرچه وسعت اطلاعات نویسنده و حیطه گستردة مثال‌های کتاب از فرهنگ‌های مختلف، فهم و پذیرش مطالب کتاب را برای خواننده هموارتر کرده است اما اغلب اسطوره‌‌هایی که به عنوان شاهد مورد استفاده نویسنده قرار گرفته‌اند به صورت ناقص ذکر شده‌اند؛ از این رو همیشه این سوال را در ذهن مخاطب باقی می‌گذارند که آیا این شواهد واقعا پشتیبان نظرات کتاب هستند یا تنها قطعاتی از اسطوره‌های مختلف هستند که کمپبل با در کنار هم گذاردن و استناد به آن‎‌ها سعی در اثبات آراء خود داشته است؟! از سویی دیگر، برخی منتقدان او را متهم می‌کنند که اسطوره‌‌های مؤید قالب مونومیتیِ مورد ادعای خود را گزینش می‌کند و اسطوره‌‌های معتبری که متعارض با نظریه‌‌‌اش است نادیده می‌گیرد. چنان‌که توکلن می‌نویسد: «کمپبل می‌تواند با استناد به داستان‌هایی که متناسب با قالب از پیش آماده شده او هستند، یک مونومیت قهرمان را بسازد ولی داستان‌هایی به همان اندازه معتبر را کنار بگذارد... که متناسب با الگوی او نبوده است»   (Toelken 1996:413). آلن داندز، دیگر فولکلوریست آمریکایی، نیز رویکرد کمپبل نسبت به فرهنگ عامه را نقد کرده و مثال‌های مختلفی از سوگیری منبع در نظریه‌های کمپبل را نشان داده است (Dundes 2016: 16-18, 2).

برخی از انسان شناسان نیز نظرات او را چندان نپذیرفته‌اند. چنان‌که بنابر گفته ریموند اسکوپن، «نظریه‌های جوزف کمپبل در انسان‌شناسی به دلیل بیش از حد کلی بودن و مشکلاتی دیگر، به خوبی پذیرفته نشده‌اند» (Scupin 2000: 77).

علاوه بر این برخی فمینیست‌ها این اثر را به جهت تاکید بر قهرمان مرد، دارای کلیشه‌های جنسیتی دانسته و مردسالارانه توصیف کرده‌اند. تا جایی که مورمین مرداک، روان‌درمانگر، کتابی تحت عنوان heroine’s journey (1990) نگاشته و کوشید در آن تفسیر فمینیستیِ متفاوتی از مونومیتی که کمپیل ارائه داده بدست دهد. همچنین کیم هادسون، فیلمنامه‌نویس کانادایی، نیز کتابی به نام The Virgin's Promise (2010) نوشت و در آن سفری زنانه معادل و موازی سفر قهرمان مردانه، ترسیم کرد که مربوط به رشد شخصی و «بیداری خلاق ، معنوی و جنسی» است و نه یک تلاش بیرونی.

علی رغم این، کتاب قهرمان هزار چهره هنوز جزء کتاب‌هایی است که اقبال بسیاری دارد و خوانندگان زیادی را به خود جلب می‌کند.

  • کمپبل جوزف. (1385)، شادی خسروپناه، مشهد: نشر گل آفتاب
  • کوزینو فیل. (1389)، عباس مخبری، تهران: نشر مرکز
  • Toelken, Barre (1996). The Dynamics of Folklore. Utah State University Press. 
  • Scupin, Raymond (2000). Religion and Culture: An Anthropological Focus. Prentice Hall
  • Dundes, Alan(2016). "Folkloristics in the Twenty-First Century" in Haring, Lee. ed. "Grand Theory in Folkloristics". Indiana University Press.