- معرفی اجمالی اثر:
کتاب «انسانشناسی قرآن» به تصریح مؤلف با موضوع «شناسایی انسان در بینش اسلامی»، نه از آثار قلمی استاد که از سلسله مباحثی است که به مانند برخی دیگر از آثار منتشره از ایشان به صورت «پیادهسازی» از دوازده جلسه سخنرانی به صورت کتاب مذکور و در 296 صفحه ارائه شده است. به همین دلیل، تبویب کتاب، پیوستگی موضوع ندارد و عناوین و سرفصلها بر اساس محتوای سخنان توسط تنظیمکننده انتخاب شده است. با این حال خواننده بهرهی وافی از کلیهی مباحث مطروحه خواهد داشت. موضوعاتی همچون: تفاوت آدم و انسان؛ انسان زشت و زیبا؛ آیات مدحی و ذمّی درباره انسان؛ ماهیت خود و نفس؛ فلسفه عبادت و تأثیر آن بر تهذیب نفس؛ نقد برخی مکاتب معنویتگرا، مقایسه زهد و ریاضت و... که غالبا با طرح سؤال آغاز میشوند و سپس با رویکردی قرآنمحور و به صورت استدلالی و گاه به شیوهی معهود استاد، در مقایسه با آراء اندیشمندان غرب و شرق چون راسل، فروید، مارکس، نیچه، اقبال لاهوری، گاندی، علی الوردی و سایرین تفسیر و تحلیل میشوند.
- بررسی تفصیلی اثر:
الف) ارزیابی شکلی
این کتاب به مانند بسیاری دیگر از آثار مؤلفش، در دو نسخه چاپی و دیجیتال توسط انتشارات صدرا عرضه شده است. اهتمام متصدیان نشر صدرا به تنظیم آثار استاد و نظارت آنان بر فرم و متن همانقدر قابل تحسین است که امانتداری در محتوای مخصوصا آثاری که از روی فایل صوتی تنظیم میشوند. این درستی و راستی در حفظ امانت تا بدانجاست که حتی مباحثی از جلسات که به دلیل ناموجودی، ابتر مانده اما به قدر همان یک جمله هم به آن اشاره آمده است.(ص 49) سادگی بیان و شیوایی کلام کتاب که نشان از حداقلِ دخل و تصرف در متن است، بیش از آنکه کتاب را خواندنی کند، شنیدنی نموده، آنقدر که گویی طنین خطابههای نافذ استاد بر جان نقش میبندد. انتخاب عنوان «انسانشناسی» بسیار زیاد با محتوای کتاب مخصوصا صفحه 51 به بعد سازگار و همخوان است؛ عنوانی که حتی در صورت ترجمه، کلیدواژهای مهم و پربسامد در فضای علمی جهان است.
اما؛ کتاب گرچه فاقد کمترین حد از اشتباهات فنی و دستوری است، گرچه این سخنرانیها به نوشتار آمده و صورت متنی یافته، گرچه منابع و ترجمهها به صورت پینوشت قید شده، اما با توجه به تازگی و غنای مطالب و نیز حجم کتاب، جای خالی یادداشتها و فهرستها اعم از اعلام و مراجع در پایان کتاب یا شاید سایر آثار استاد خالی است. و این بیانات عالمانه و محققانه که از جنس زمان است، برای یک محقق که لابلای سطور باید بگردد و بیابد، کار را قدری صعب مینماید.
ب) ارزیابی محتوایی
رویکرد مباحث کتاب دو طریق است: تفسیری و انتقادی. ابتدا تفسیر موضوعی «انسان» است بر اساس آیات قرآن؛ به تعبیری: استخراج نظاممندِ اگر نه همهی آیات، دستکم آیات کلیدی و مهم دربارهی انسان. روش استاد در تبیین مفاهیم، یادآور شیوهی تفسیری استادشان علامه طباطبایی است در تفسیر قرآن به قرآن که در تفسیر یک آیه، بهرهی حداکثری از آیات مشابه تا رسیدن به مراد واقعی از موضوع، مدنظرشان بود. در جای جای کتاب، شواهدی از این مدعا موجود است، هم بهرهگیری از کتاب المیزان و هم ربط وثیقی که خود، میان آیات ایجاد میکنند: گفتگوی فرشتگان با خدا در مسألهی خلقت آدم و لزوم اطاعت ملائکه، خداوند را در سجده (ص64 به بعد)؛ یا پرسش از مفهوم «امانت» (ص 69 به بعد) و تطبیق آیات مربوطه؛ یا «روح» (ص 58 به بعد) یا «سوّاه» (ص 64 به بعد) یا «مترف و منعم» (ص به بعد110) یا «رضا و رضوان» (ص131به بعد) یا «نفس» (ص 154 به بعد) و.... به تدریج با ورود بحث به محرکهای غریزی انسان، در کنار «تفسیر» قرآنی موضوعات، به مباحث کتاب جنبهی «انتقادی» نیز افزوده میشود و نوعی مناظره که غالبا با ردّ آراء بالاخص غربی همراه است، تلاش میشود تا تفوق آموزههای اسلامی را در باب موضوع مربوطه با ارائهی براهین عقلی آشکار و باورهای ماتریالیستی را منهزم نماید.
سپس رویکرد انتقادی مباحث از نیمهی کتاب آغاز میشود با طرح دو موضوع دامنهدار: «چیستی من» و «چیستی زهد» و شرحی از ارتباط میان این دو که مشخصا در پایان کتاب رخ مینماید با این نتیجه که: فلسفهی زهد در ارتباط مستقیم با تکامل نفس است. (ص 288)
یکی از پرمناقشه، پرحجم و البته پرکششترین موضوعات در کتاب، پرداختن به موضوع «من» و «خود» است که در تبیین مفهوم «نفس» در قرآن و روایات و سپس به شکل گفتگوی میان اندیشههای غرب و شرق رخ نموده و تا پایان کتاب ادامه مییابد. موضوع «من» به زیبایی و چندوجهی یعنی: عرفانی، عبادی، روایی، فلسفی و اجتماعی گشوده و نقد میشود و تقریبا حق مطلب به قدر بضاعت کتاب، ادا میشود. واکاوی موشکافانهی «خود» انسانی و تعیین مرز میان دو ضد: «خودفراموشی» و «خودیابی» و ارائه نسخه برای آن «خودِ» گمشده با رو آوردن به معنویتی بیغش، از نقاط ثقل کتاب است. همین نسخه برای «خودیابی» که راهکارش تقرب انسان به خدا از طریق اعمال عبادی و گرایش به معنویت است، سرآغاز نقد جدی به مکاتب معنوی یا به تعبیر امروزی، عرفانهای نوظهور و از میانشان عرفان هندی است که ابتدا سه مرحله از مراحل هشتگانهی یوگا انتخاب و در نهایت ارکان یوگا در مقایسه با آموزههای اسلام، نقد و نفی میشود. سپس با ورود به مدخل «زهد» و تفریق آن از «ریاضت» شاقّ و ناستوده همچون «حبس دم» و سایر، در تفکر معنوی هندی و یا آن «زهد» عزلتی افراطی برخی عرفای مسلمان به ایضاح مورد اجماع این مفهوم با استناد به روایاتی از پیامبر (ص) که توصیه به متین بودن دین و لزوم مدارای در دین و امثال آن میپردازند. ایشان با طرح سه مرتبه برای انسان که مورد وفاق عالمان مسلمان است یعنی مراتب: بدن، مثال و عقل بر این نکته صحت میگذارند که آن ریاضت صعب در اسلام گرچه حرام است اما نوعی سختی دادن به نفس هم در اسلام توصیه شده که باب فلسفهای به نام زهد را در برابر آن ریاضت مذموم میگشاید به طریقی که انسان بتواند مثلا در حین عبادت، بدن و قوه خیالیه و حسیهاش را در خدمت آن قوهی عقلانی و روحانیاش قرار دهد که این نوع تربیت روح نه تنها مذموم نیست که ممدوح و مندوب هم است اگر هدفش جلب رضای حق باشد. (صص 239 به بعد) بسا که فلسفهی آن زندگی زاهدانهی پیامبر (ص) و امیرمؤمنان (ع) نه تحریم طیبات دنیا برای رسیدن به فیض آخرت باشد، بلکه به عنوان زعمای امت لازم است که روحیهی «ایثار» خویش را مخصوصا آن هنگام بنمایانند که یا خود، زعیمند یا مردمان زمانهشان فقیر؛ یعنی به اقتضای زمانی که در آن میزیستند، با اکثریت جامعه که از مکنت و دولت برخوردار نیستند همسطح گردند و چون مثلا اگر فقر اصحاب صفه را نمیتوان به غنی تغییر داد لااقل خود را همسطح با آنان گردانید و این وظیفه در برابر همهی جامعه صادق است. (ص 255-258) به مانند فلسفهی روزه که تشبّه است به حال گرسنگان. کما آنکه وصف زندگی زاهدانهی امیرالمؤمنین بیشتر در ایام خلافت آن حضرت بر زبانها افتاد. (ص 257) اما فلسفهی عامی هم برای زهد هست که همگان را شامل است و قدری هم شباهت به ریاضت هندوان دارد و آن نوعی تنزّه عملی است برای اهداف اخلاقی و معنوی. (ص 260) همانقدر که مفهوم زهد به معنای استبداد از سوی خدا بر بنده نیست، همانقدر هم به معنای مذموم بودن دنیا نیست که انسان یا مجبور به اطاعت از یک امر استبدادی باشد چون دستور خداست یا مجبور به ترک نعمات دنیا گردد چون دنیا، بد است. (ص 266 به بعد) استاد به یک نتیجهی منطقی از مبحث «زهد» در اسلام میرسند و آن اینکه اولا زهد، به رابطهی انسان با دنیا برمیگردد و دوم، موجب سعادت انسان است. زیرا زهد یا به مصلحت «نوع» است یا به مصلحت «فرد» در مورد اول، مثلا وقتی فقر، عمومی شود، مصلحت بر همگان ایجاب میکند جهت تسکین حال فقرا، از حلال خود ایثار کنند یا تشبه؛ و علت آن مخالفت پیامبر (ص) در داستان پردهی الوانی که دخترشان آویزان کرده بودند به دلیل وضعیت جنگ و فقر شدیدی بود که بر جامعهی مسلمین سایه انداخته بود. یا آن ملامتی که متوجه امام صادق (ع) نمودند که پوشاک شما با آنچه اجداد شما داشتند فرق دارد پاسخ ایشان که زمان من با زمان آنان متفاوت است، دالّ بر همین موضوع است. (ص 270) در مورد دوم که مصلحت «فرد» است، علت زهدی است که موجب رهایی انسان از اسارت طبیعت میشود و نوعی تربیت و رام نمودن نفس است. (ص 276- 279) همان نفسی که در صورت رهاییاش از بند تعلقات، سبکبار شده و اعز و اکرم است از بندهی دنیا شدن و این تربیت زاهدانهی «من»ها و «خود»ها در عالیترین اثرش، در ارتباط و انجذاب با خدا و بالخص هنگام عبادت آن معبود هویدا میشود که برخلاف تفکر ریاضتمآبانهی هندوان، ضدزندگی نیست، بلکه خود زندگی است و اکمال روح، همان هدف والای خلقت انسان.
- پیشنهادها:
- نخست آنکه برای علمیتر نمودن آثار استاد حداقل آثاری از این دست که نیاز روز جامعهی علمی است، در ساختار کتاب با اضافه نمودن فهرست اعلام و مراجع، دسترسی سهلتری به موضوعات و محتوای کتاب برای محققان فراهم آید چه آنکه نسخ الکترونیک در اختیار همه نیست.
- لزوم شمارهگذاری فصلهای کتاب برای استفاده محققین در ارجاعات
- محتوای کتاب جامع است و فقط محدود به شناسایی انسان در قرآن نیست، بلکه با توجه به استفاده مکرر از روایت نبوی و علوی و ائمه معصومین (ع) و نیز ذکر حکایات و لطایف عرفانی و نیز آن رویکرد مقایسهای میان آموزههای اسلام و تمدن غرب یا مکاتب معنوی دیگر که از قضا بیش از نیمی از کتاب را شامل است، شاید اطلاق «انسانشناسی در اسلام» رسنده و تمامتر باشد.