نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

معرفی اثر:

حیات حقیقی انسان در قرآن از سلسله سخنرانی‌های آیه الله عبدالله جوادی آملی استخراج و در مرکز نشر اسراء قم منتشر شده است. هدف نویسنده در این کتاب انسان‌‌شناسی بر مبنای قرآن و ترسیم حیات حقیقی برای اوست. مولف در این کتاب سعی براثبات نظریه توحیدی و مبنایی بودن آن به عنوان زیر ساخت کلیه معارف و علوم، برای گسترش آن درسطوح مختلف دانشگاهی و حوزوی دارد تا زمینه لازم را برای اسلامی‌کردن جامعه و در نهایت جهان آماده نماید.

کتاب حیات حقیقی انسان در قرآن، تفسیری از تفاسیر موضوعی است که با عناوین خاص از سلسله سخنرانی‌های آیه الله جوادی آملی استخراج و توسط افرادی تنظیم می‌شود؛ کتاب حاضرتوسط غلامعلی امین دین، تحقیق و تنظیم و توسط سعید بند عالی ویراستاری شده است.

کتاب دارای دو بخش اصلی و دارای فصل‌های مختلف و متنوعی است. بخش یک شامل سه فصل و بخش دوم دارای دو فصل است که هر کدام ازفصل‌ها، زیرمجموعه‌هایی متناسب با عنوان فصل را به دنبال دارد.

فهرست بندی کتب تفسیری آیه الله جوادی آملی خواننده را به صورت اجمالی و تفصیلی راهنمایی می‌کند. فهرست تفصیلی در ابتدای کتاب و با سخن ناشر آغاز شده و فهرست اجمالی و انتهایی کتاب، دارای بخش‌های مختلف است که در فهرست منابع از 34 کتاب نام برده شده که سه کتاب مربوط به خود نویسنده است. فهرست روایات در 6 صفحه به ترتیب ردیف ائمه علیهم السلام، فهرست اشعار در 3 صفحه بدون ذکر نام شاعر، فهرست آیات با تنظیم سور قران در 24 صفحه، راهنمایی خواننده را به صورت کامل برعهده دارد.

این کتاب در قطع وزیری و دارای 404 صفحه است، صفحه جلد بدون طرح خاص، گالینگور قهوه‌ای با حاشیه‌ای طلایی است که عنوان کتاب به صورت کامل به همراه نام نویسنده و لوگوی مرکز نشر اسراء به رنگ طلایی برروی آن حک شده است، پشت جلد نیز مشخصات روی جلد به رنگ طلایی و با حروف انگلیسی است.

قواعد عمومی‌ویرایش و نگارش در حد مطلوب رعایت شده است اگر چه نوع سخن گفتن مولف، استفاده از کلمات سخت و ادبیات پیچیده است اما در فهم مطالب مشکلی برای مخاطب علاقمند به مباحث تفسیری آیه الله ایجاد نمی‌کند.

در فهرست تفصیلی کتاب، عنوان سخن ناشر به صفحه 9 شماره‌گذاری شده، اما به نظر می‌رسد در چاپ نهایی فراموش شده است و جای سخن ناشر و مقدمه مولف، خالی است و به صورت یک‌باره پس از فهرست به بخش اول که بخشی اصلی کتاب است ورود پیدا می‌کند.

در پاره‌ای از موارد اغلاط ویراستاری وجود دارد مانند صفحه 129 بند سوم «...بلکه به حمد و محمود و کمالات محمود نیز...» و یا استفاده از کلمات فارسی و عربی مخلوط شده است، مانند صفحه 243 بند دوم کلمه «حقیقتا» با تنوین آورده شده است ضمن این‌که وجود «آیا» در ابتدای عبارت بند دوم همین صفحه، ساختار سوالی را در ذهن مخاطب ایجاد می‌کند که از علامت سوال خبری نیست و جمله را به صورت خبری و طولانی ادامه می‌دهد، همچنین در صفحه 319 بند آخر، بهتر بود بجای «ادله نقلی» کلمه دلایل نقلی آورده می‌شد. این موارد تقریبا در کل کتاب از فراوانی نسبی برخوردار است.

به نظرمی‌رسد محتوای علمی‌کتاب به دلیل عدم ارجاع به مُبدع و مبدأ برخی نظرات، مخاطب را دچار سردرگمی‌می‌کند و تمایل دارد به خواننده القا کند که از دریچه قرآن و الهیات اسلامی ‌به جهان نگاه کند. مولف، نظریات برخی اندیشمندان را بدون مقدمه آورده است صفحه 280؛ اما ارجاع اصلی و منطقی برای یافتن اصل نظرارائه نمی‌دهد. همچنین در صفحه 340تا 344 گذری بر نظریات مارکس دارد که بدون ارجاع به مبدأ اصلی این نظریات عنوان خورده است. این مطلب در مورد صفحه 338 نقدی بر نظریه هیوم هم صادق است. در این کتاب فقط 19 ارجاع غیر قرآنی و روایی وجود دارد و مابقی ارجاعات به آیات و روایات است.

مولف محترم در این کتاب قصد دارد حیات حقیقی انسان را براساس آیات قرآن معرفی کند از نظر او انسان حی متاله است. این تعریف از وجوه ممیزه کتاب است که به صورت واضح، نویسنده تا آخر، عنوان را در ذهن خود نگه داشته و به آن پایبند است اما از آنجایی که سلسله سخنرانی‌هایی تفسیری مولف توسط تنظیم کننده پیاده و قالب بندی شده است دربرخی موارد که تعداد آن کم نیست مطالب خارج از موضوع هم به همان سبک و سیاق سخنوری ورود پیدا کرده و ملال آور است، تکرار مباحث، وجود عنوانین مشابه، مباحث اخلاقی و یا سیاسی که به ساختار یک کتاب منطقی آسیب می‌زند.

همانطور که گفته شد؛ کتاب از دو بخش اصلی و چند فصل تشکیل شده است عنوان بخش یک کتاب «ترسیم نهایی انسان براساس حکمت نظری و عملی قرآن» است که در فصل اول، قراراست عنوان «حیات متالهانه انسان» بررسی شود که دارای زیر مجموعه‌های مختلفی است مانند:

تعریف الهی و منطقی انسان

تضعیف فطرت انسانی و برخی از عوامل آن

ذوق تاله، اساسی ترین راه معرفت شهودی

فقر ذاتی و وجود حرفی انسان

نزدیکی انسان متاله به اسم و فعل الهی

اتحاد امین و امانت در انسان متاله

کمین و کمان در پی حیات متالهانه انسان

تعریفی مستقل از حیات متالهانه

...

با یک نگاه سطحی به این عناوین، با توجه به عنوان اصلی فصل، خواننده به صورت طبیعی منتظر تعریف وتوصیف حیات متالهانه است اما این مهم در لابلای عناوینی که برخی به راهکار و برخی به جایگاه انسان در قرآن می‌پردازد گم می‌شود؛ به نظر می‌رسد خواننده‌ای که کتاب را برای اولین بار می‌بیند و با منظومه فکری نویسنده آشنا نیست به دنبال توضیح عبارت عنوان است که نویسنده آن را در تعریف الهی و منطقی انسان می‌خواهد انجام دهد اما تعریف حیات متالهانه، با تاخیر در صفحه 39 کتاب با عنوان «تعریفی مستقل از حیات متالهانه» شکل می‌گیرد؛ نویسنده تعریف خود را از این حیات با عناوین بعدی مانند عبودیت سرافرازانه انسان متاله صفحه 42 و...بیان می‌کندو در نهایت، بایک جمله می‌گوید «می‌توان حیات متالهانه را به عبودیت او دربرابر ذات اقدس ربوبی جل و علا معنا کرد» صفحه 40. این تعریف به نظر می‌رسد نمی‌تواند عنوان زیبا و جذاب حیات متالهانه را توجیه کند و سمت و سوی کتاب را به یک کتاب اخلاقی سوق می‌دهد؛ درحقیقت، مولف تصمیم دارد صبغه الهی انسان را پر رنگ کرده و و تعریف خود را در مقابل تعریف منطقی «انسان حیوان ناطق» قرار دهد، زیرا اعتقاد دارد انسان از حیث حیات، با دیگر جانوران مشترک و از جهت نطق و سخنگویی از آن‌ها متمایز است اما در فرهنگ قرآنی نه آن، قدرِ مشترک و نه این فصلِ ممیز، به رسمیت شناخته نمی‌شود. بنابراین، جنس حقیقی انسان را «حی» و فصل واقعی او را «متاله» معرفی می‌کند. صفحه 15، او استنباط خود را از قرآن برای این تعریف، حیات فطری انسان می‌داند برای این‌که آدمی‌را فطرتا حی متاله آفریده است که این ساختار ملکوتی بر بهترین ماده و صورت آفریده شده است و تبدیل نمی‌شود اما به دست عوامل انسانی تضعیف می‌شود. صفحه20 – اگر دقت شود بین تعریف حیات متالهانه در صفحه 39 و ترسیم منطقی جنس و فصل در صفحه 15 فاصله طولانی است- درست در همین جا خواننده منتظر می‌شود تا عوامل تضعیف فطرت را از نظر نویسنده بداند اما انتظار خواننده درلابه‌لای عبارات به فراموشی سپرده می‌شود؛ از آنجایی که نویسنده مهارت در دسته بندی مطالب دارد به نظر می‌رسد عدم وجود عوامل آسیب زننده به فطرت الهی به صورت دسته بندی، نقطه ضعف کتاب باشد.

 مبنای نویسنده در تعیین جنس و فصل انسان، در بقا و عدم نابودی روح است و تعریف منطقی حیوان ناطق را برای انسان، ناظر به جسم می‌داند که فرع بر روح است و برای اثبات این نظریه، به مباحث مرگ و روح و فطرت به صورت طولانی، اقدام می‌کند. از نظر نویسنده غایت حی متاله، رسیدن به معرفت شهودی است که همواره لذت حضور را در اختیار انسان می‌گذارد و او را توانمند به شهود حقایق هستی می‌داند که رسیدن به این معرفت شهودی را فقط با عنوان کلی عبودیت معرفی می‌کند و دلیل آن را، فقر ذاتی و وجود حرفی انسان، به دو اصل وابستگی ذاتی و اضطراب واقعی انسان تصریح می‌کند که اصل اول ناشی از ساختار وجودی انسان است که در فلسفه به وجود رابط معروف است که انسان را مابین اسم و فعل خدا قرار می‌دهد و به استناد آیه 15 سوره فاطر بین این دو، ربط برقرار می‌کند؛ اصل دوم را هم مستند به آیه 6 سوره انشقاق کرده و می‌گوید انسان متزلزل و لرزان است که او را بسان برگی در میان تند بادها و طوفان‌ها به بازی می‌گیرد و توان استقرار و ایستادن در او یافت نمی‌شود و با وجود این دو اصل به سوی خدا رونده است؛ صفحه 28 تا 30. وجود این عبارات، خواننده را به کتاب صورت و سیرت انسان در قرآن سوق می‌دهد؛ در حالیکه در این کتاب قرار است حیات انسان را بررسی کند که مولف به صورت دقیق، به عنوان وفادار نمی‌ماند، چه بسا بتوان دو کتاب را در یک کتاب تنظیم و منتشر کرد.

وجود عناوین متعدد و غیر ضروری، اخلاقی و سیاسی مانند کمین و کمان در پی حیات متالهانه ص36 و رسالت رسانه‌های جهانی پیرامون حیات انسانی ص 74 همچنین آموزه‌های اخلاقی قرآن برای تضمین حیات حقیقی انسان در فصل سوم آزادی حقیقی و حقیقت آزادی صفحه 151 موجب اطاله کلام و ملال خواننده شده و به سیر منطقی کتاب آسیب زده است دلیل این مطلب ساختار سخنرانی این کتاب است.

در بخش دوم کتاب که با عنوان «سیری کوتاه در برخی از نظرات انسان شناختی» نام‌گذاری شده با عناوینی مانند:

 انسان‌‌شناسی در دوحوزه نظر و عمل

معیار شناخت و لزوم تعیین آن

 رابطه ماهیت و جایگاه انسان

 نحوه جامعیت انسان

 ماهیت نوعی یا جنسی

تبیین و جایگاه انسان از منظر قرآن، سعی بر نقد انسان‌‌شناسی دارد. از نکات مهم و مفقود در این قسمت با توجه به عنوان «مبادی لازم در نقد انسان‌‌شناسی» طرح مسئله اصلی و سپس نقد است اما در این بخش از کتاب، یک دوره الهیات و فلسفه اسلامی‌ با فراوانی اصطلاحات فلسفه اسلامی‌مانند کون جامع صفحه 284ذاتی شئی لم یکن معللا... صفحه286 قاعده فرعیت صفحه 290 وجود دارد و مشخص نمی‌شود با این مبادی کدام نحله انسان‌‌شناسی نقد می‌شود.

در فصل دوم عنوان صورت‌ پردازی انسان در اندیشه برخی از ارباب مکاتب به دیدگاه ارسطو صفحه 325 نقد و بررسی اندیشه آکویناس صفحه 330 نقد نظریه هابز صفحه 333 نقدی بر نظریه هیوم صفحه 338 گذری بر نظریات مارکس صفحه 340 فلسفه آشفته نیچه صفحه 345 نظریه فروید درباره انسان صفحه 350 نقد انسان‌‌شناسی ویتگنشتاین صفحه 353 و نقدی بر اندیشه سارتر صفحه 355 صورت گرفته است. در این فصل، به اصطلاح نویسنده، نظرات ارباب مکاتب بدون تحریر وبررسی اصل نظ، براساس معیارهای الهیات اسلامی‌نویسنده، نقد و رد می‌شود. شتاب‌زدگی در بیان مبانی اسلامی‌در رد نظرات انسان‌‌شناسی، تکرارمباحث بخش یکم را تداعی می‌کند.

در این کتاب معادل سازی‌هایی برای برخی تعاریف به صورت بدیع صورت گرفته است که خاص منظومه فکری مولف کتاب است مانند انسان حی متاله که در برابر انسان حیوان ناطق و کمان و کمین برای مبارزه و مراقبه مطرح شده است همچنین دسته بندی‌های جامع مانند ص 91 برای عنوان معیت براساس آیه «هو معکم اینما کنتم» همچنین تکلم صفحه 59 از مواردی است که خواننده را مجذوب و درک مباحث را آسان می‌کند.

مخاطب برای وصول به تعریف حیات متالهانه در عنوان «راه‌ها‌ی متنوع برای شهود برتر و تاله بیشتر» مشتاقانه منتظر راه‌های یپیشنهادی نویسنده است اما با حجمی‌از گزاره‌های خبری روبرو می‌شود که تنها با تاسی به رسول خدا در صفحه 59 مواجه می‌شود؛ همچنین در عنوان «روح انسان و ضیافت شبانه روزی آن» صفحه 49به صورت مفصل نویسنده درباره خواب و وجه تشابه آن با روح بحث می‌کند که می‌توانست در عنوان بعدی صفحه 54 گنجانده شود و نیاز به عنوان مستقل نداشت. در عنوان «زندگی و مرگ حقیقی از نگاه قرآن و حدیث» مرز میان مردگان و زندگان را سرسپردگی و عبودیت در برابر حق می‌داند که به شاهد مثال‌های روایی اشاره می‌کند که به سادگی بحث را به یک بحث روایی ساده تنزل می‌دهد؛ و وجود قید قرآن و حدیث در این عنوان، با توجه به عنوان اصلی کتاب زائد به نظر می‌رسد.

این کتاب براساس عنوان روی جلد قصد دارد حیات حقیقی انسان را در قرآن تشریح نماید مناسب بود ابتدا تعریفی از انسان براساس دیدگاه‌های مختلف صورت می‌گرفت سپس وارد مبحث قرآنی می‌شد در حالی که ابتدا بحث قرآنی صورت گرفته و در بخش دوم و فصل پایانی این کتاب صورت‌پردازی انسان در اندیشه برخی از ارباب مکاتب را آورده است؛ سه نکته مهم در این چینش مطرح است که در اصول نگارش و روش تحقیق، از اهمیت زیادی برخوردار است؛

 نکته اول، وجود شباهت عنوان انسان‌‌شناسی در دو حوزه نظر و عمل صفحه 281 با عنوان اصلی بخش یک صفحه 13 است که با محتوای یکسان آورده شده است.

نکته دوم، بخش دوم اگر بخش ابتدایی کتاب قرار می‌گرفت به صورت طبیعی آمادگی لازم، برای ورود به بحث اصلی کتاب را در مخاطب ایجاد می‌کرد و چه بسا در مقایسه وجوه ممیزه و نقاط قوت، بحث اصلی از وضوح بیشتری برخوردار می‌شد.

نکته سوم، در ورود به مباحث بخش دوم، ارجاع به منابع اصلی برای بیان موضع اندیشمندان مورد نظر نویسنده صورت نگرفته و بیشترین ارجاع آن هم نه برای بیان دیدگاه‌های اندیشمندان مورد نظر، بلکه توضیح متناسب با آراء نویسنده، به کتاب بزرگان فلسفه هنری توماس شده است در حالی که اگر هرکدام از نظریات از منبع اصلی و منحصر به خود صاحب نظر، استخراج می‌شد تنظیم کتاب منطقی و اصولی‌تر بود و از دقت و اعتبار بالاتری برخوردار می‌شد.

در آخر می‌توان گفت این کتاب به دلیل نوآوری در تعریف انسان و حیات او و توان حضرت آیه الله جوادی آملی در ورود به مباحث الهیاتی براساس قرآن و روایت، می‌تواند جزء منابع دسته اول برای انواع گرایش‌های الهیات در سطح کار‌شناسی ارشد قرار گیرد مشروط بر این‌که ساختار کتاب، اصلاح و موارد اضافی از لابلای آن حذف گردد، حتی می‌توان از این کتاب، درسنامه انسان‌‌شناسی براساس قرآن تنظیم کرده و در اختیار دانشجویان قرار داد.