نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

دربارة کتاب

کتاب مبانی انسان‌‌شناسی در قرآن اثر عبدالله نصری، تهران، انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشة اسلامی، چاپ نهم، 1394؛ از دو پیشگفتار و 15 بخش تشکیل شده است که عناوین آن‌ها عبارتند از:

  • 1) انسان معمای قرون و اعصار
  • 2) انسان و مسأله شناخت
  • 3) آفرینش انسان
  • 4) معماهای وجود انسان
  • 5) ابعاد وجودی انسان و نیازهای او
  • 6) طبیعت و فطرت انسان
  • 7) ارزش و مقام انسان
  • 8) عوامل رشد انسان
  • 9) موانع رشد انسان
  • 10) وسایل و روش‌های رشد انسان
  • 11) انسان و رابطه‌هایش
  • 12) انسان و آزادی
  • 13) انسان و سنت‌های الهی
  • 14) اصول ثابته طبیعت انسانی
  • 15) تحلیلی بر داستان آدم در قرآن.

در پیشگفتار اول کتاب آمده که گروه مطالعات قرآن و حدیث پژوهشگاه، این اثر را که متکفل توصیف قرآن از انسان در بخش مبانی و پیش‌انگاره‌هاست، در دستور کار خود قرار داد و مؤلف آن، این پژوهش را براساس «رویکرد فلسفی قرآنی» به فرجام رسانده است؛ اما هیچ توضیحی درخصوص ویژگی چنین رویکردی مطرح نمی‌شود که آیا مقصود، رویکرد عقلانی – استدلالی است و یا رویکردی نقلی – استنادی؟؛ و اگر این رویکردهای دوگانه را با یکدیگر در آمیخته‌اند، چگونه و با چه روشی؟!. این درحالی‌است که نویسندة کتاب در صفحاتی بعد، به این نکته هشدار می‌دهد: کسانی‌که با عینک فلسفی به قرآن بنگرند، به آن خیانت کرده­اند؛ و با این حساب، تفاوت رویکرد فلسفی با عینک فلسفی را بایستی از ابهامات قابل توجه و متدیک این اثر در آغاز راه دانست!

 نویسنده در پیشگفتار خود بیان داشته که از «دیدگاهی دیگر»، به مسألة انسان پرداخته است، اما این‌که این دیدگاه دیگر؛ تفاوت در نحوة طرح مباحث یا روش حل و تحلیل مسائل و یا ارائة ساختار جدیدی از موضوع و یا ابداع و نظریه‌پردازی علمی جدیدی است، به‌هیچ‌روی روشن نشده و نهایتاً مشخص خواهد شد که این کتاب به طرح همان عناوینی می­پردازد که در منابع دیگر هم به چشم می‌آید!

  • شاخصة نظم منطقی

مهم‌ترین شاخصة یک کتاب علمی، نظم منطقی است، که این اثر فاقد آن است. سرفصل‌های 15گانة کتاب(که به بخش یا فصولی نیز تقسیم نشده­اند)، صرفاً مطالبی پشت سرهم هستند بدون هرگونه ترتیب منطقی خاص یا حتی توجیه‌شده‌ای؛ نه در عناوین کلی و نه در مباحث ذیل عناوین کلّی، نظام منطقی ویژه‌ای مشاهده نمی‌شود؛ اگرچه تمامی مباحث به‌نحوی در خصوص انسان و مسائل پیرامونی آن است. بهترین نشانة این آشفتگی و پراکندگی آن است که به راحتی می‌توان عناوین کتاب را با یکدیگر جابجا کرد و در این صورت، هیچ خللی به طرح مباحث آن وارد نخواهد شد. این امر دلیل بر نگاه کشکولی به طرح مباحث است و نه یک رویکرد علمی مسأله‌محور.

  • مسأله‌مندی

نظم منطقی و مسأله‌مندی دو روی ضروریِ سکة علمی یک اثر پژوهشی است. نظم منطقی، محملی است تا یک مسألة علمی را در قالب آن به سرانجام رساند و از سوی دیگر مسأله‌مند بودن یک کار تحقیقی، زمینه را برای دوری از تشتّت و ناهماهنگی پژوهش فراهم می‌کند. می‌توان این کتاب را به دلیل فقدان این دو معیار، مصداق یک کار علمی قلمداد نکرد چراکه بجای طرح و پردازش یک مسألة مشخص علمی در حوزة مبانی انسان‌‌شناسی در قرآن، همة آنچه مرتبط با این موضوع است را طرح می‌کند حال آن‌که اقتضای یک کار علمی؛ طرح پرسش‌های مشخص، دسته‌بندی، طبقه‌بندی و اولویت‌بندی آن‌هاست. به‌عنوان نمونه، فقدان دسته‌بندی سوالات در صص 24-26 قابل توجه است. همچنین در ص 56 و در بحث از آفات و موانع شناخت، مواردی را بدون طبقه‌بندی مطرح کرده حال آن‌که بهتر بود اولویت‌بندی می‌شدند. در اکثر فصول، به مصادیق و مواردی اشاره می‌کند بدون هرگونه دسته‌بندی لازم. گویا نزد نویسنده محترم، همة مسائل و پرسش‌ها در یک سطح قرار دارند؛ عناوینی مانند: موانع رشد، عوامل رشد، ابعاد وجودی، وسایل رشد، روابط انسان و غیره.

  • ویراستاری ادبی

این اثر، نیازمند ویراستاری ادبی دقیقی است و در مواردی، لحن محاوره‌ای، به اعتبار علمی آن خدشه وارد کرده است مانند: ص 24 سطر 1، ص 40 س 9+ ص 120 س 4 از آخر+ ص 126 س 4+ ص 136 س 16+ ص 258 س 6+ ص 260 س 3 و موارد بسیار دیگری.

  • اغلاط چاپی

مواردی از اغلاط چاپی به چشم می‌آید مانند: ص 131 س 15+ ص 277 س 5 از آخر+ ص 15 س 4 از آخر+ غیره.

  • احکام کلّی

در مواردی به صدور احکام و مطالب کلی پرداخته بدون استدلال کافی یا مستندات لازم که این امر، به‌خصوص، هر تحقیقی را از صورت علمی خود، به کاری عامیانه تبدیل می‌سازد مانند: ص 27 س 2 و 4و 6 از آخر+ ص 28 س 3+ ص 31 س 3و6+ ص 35+ ص142 س 14+ غیره.

در همین ردیف می‌توان به پاره‌ای استدلال‌های ضعیف که بیشتر جنبة عمومی دارند، اشاره کرد مثل آن‌که در ص 247 آورده است: عوامل رشد انسان، علم و ایمان و عمل صالح است. می­توان پرسش کرد که آیا عوامل رشد، منحصر در این‌سه هستند؟؛ چنانچه معیار این استنتاج، سورة مورد استناد است، اما ظاهراً در این آیات(العصر/1و2)، سخنی از علم به میان نیامده است و اگر ملاک بحث، آیات و روایات دیگر است که بایستی نگاهی جامع به تمامی مستندات قرآنی و سپس روایی داشت تا بتوان به چنین نتیجه‌گیری نهایی دست یافت.

 بی‌دقتی‌هایی که در سراسر کتاب در گزینش واژه‌ها صورت گرفته، تعجب برانگیز است. به‌عنوان نمونه در ص 248، آیا مفاهیمی مانند علم و دانش و تفکر و تعقّل و آگاهی، همگی به یک معنای واحد دلالت دارند؟؛ حال آن‌که به‌نظر می‌آید همه را یکسان پنداشته‌اند!؛ یا مثلاً در ص 275 و در مواردی دیگر، از «رشد»، سخن می‌گوید و از سوی دیگر، به واژه «تکامل» اشاره دارد؛ آیا این دو مفهوم به یک معناست؟!

  • جنبه‌های تحلیلی

در ص 38 و در پاسخ به این پرسش که نظر قرآن دربارة تضاد انسان و خدا چیست و آیا برتری یکی، موجب عدم اصالت دیگری می‌شود؟، بیان داشته­ که قرآن، هم طرفدار خداست و هم برای انسان ارزش و اصالت قایل است و به مسألة جانشین خدا بودن انسان و اراده و اختیار‌داری انسان می‌پردازد؛ درحالی‌که هیچ‌یک از این موارد، دلیل اصالت انسان دربرابر خدا نمی‌شود و در پاسخ به این پرسش که آیا خدا، اصیل است یا انسان؟، نمی‌توان حکم به اصالت هردو داد.

همچنین در ص 142 به بعد و در بحث از نیازهای انسان، انواع نیازها را احصاء می‌کند اما مشخص نیست چرا عواطف انسانی را در عرض نیازهای اخلاقی قرار داده است؟ آیا این دو را یکی پنداشته‌اند؟!

همان‌گونه که اشاره شد رویة کتاب چنین است که دقت‌های لازم پیرامون دسته‌بندی‌های مطرح وجود ندارد و از این رو تشخیص تفاوت‌های مفهومی مَقسَم و اقسام و قَسیم در تقسیمات آن روشن نیست.

از سوی دیگر چون موضوع این اثر، تبیین مبانی انسان‌‌شناسی است، ضروری می‌نماید الگوی تحلیلِ دقیق قوای انسانی را به بحث گذارد؛ امری که معمولاً در این دست کتب به آن توجه درخوری نمی‌شود.

  • منبع دهی

یکی از شاخصه‌های کتاب علمی، مستند‌بودن و نحوة ارجاع‌دهی به منابع و رعایت مختصات منبع‌دهی است حال آن‌که این کتاب با چالش‌های بسیاری مواجه است؛ ازجمله:

  • در ص 479، محل انتشار منابع و کتب بیان نشده است.
  • پاره‌ای منابع مورد اشاره در متن، در منابع آخر کتاب نیامده‌اند مانند: ص 72 پاورقی 2+ غیره.
  • اشعار منقول بدون ذکر منبع آمده­اند.
  • مرز بین مطالب مؤلف با نقل قول­ها مشخص نیست مانند: ص 70 و71 + ص 124 پاراگراف آخر+ ص 126 پارا 4+ ص 221 پارا 2+ ص 230 س 17+ غیره.
  • طرح مطالب، بدون سنددهی لازم یا عدم رعایت قواعد منبع‌دهی مانند: ص17+ ص26+ ص27+ ص28 روایت+ ص 35 س5+ ص37 پارا اول+ ص43 س16+ ص44 س7+ س11+ ص47 س4+ ص50+ ص51+ ص54 س15+ ص68 س4+ ص70 پارا 1و2و3+ ص90+ ص91 پاورقی1+ ص97 س4 از آخر+ ص110 س7 از آخر+ ص 121 س3 از آخر+ ص123 س6+ ص125 س2 از آخر+ ص126 س7+ ص 127 پارا 3و4+ ص131 س13+ ص144 س9 از آخر+ ص148 س5+ ص161-164+ ص165 س6+ ص168 س13+ ص180+ ص184 پارا 1+ ص211 س3+ ص 262 س1+11+18+ ص264 س7 از آخر+ ص282س7+ ص354 س3+ ص353+ ص356+ ص376 پاورقی+ غیره.

 

  • ابعاد شکلی

 از جهت طراحی جلد، کیفیت چاپ، صفحه‌پردازی و مسائل فنی از این دست، مناسب از کار در آمده است و از این جهات، اثر شکیلی در دست داریم؛ هرچند فاقد نمایة اعلام و موضوعات است.

  • برداشت کلی

از آنجا که این اثر، مسأله محور نیست، نتوانسته به طرح، حل و تحلیل یک مسألة علمی مشخص‌بپردازد تا بر مبنای آن، فصول مختلف کتاب را نظم دهد و لذا مباحث مختلفی بصورت پراکنده درکنار هم، جمع آمده‌اند و بر این اساس آن‌ را به اثری ترویجی تبدیل کرده است.