نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

کتاب انسان‌‌شناسی از جمله کتاب‌های درسی آموزش از راه دور مؤسسة پژوهشی امام خمینی است که در ابتدا به صوت منبعی برای دانشجویان حضوری آماده شده بود و اما بر اساس درخواست­‌های مخاطبان این منبع دوباره مورد بازنویسی قرار گرفت و به کتابی برای آموزش غیرحضوری تبدیل شد. مؤسسه پژوهشی امام خمینی این کتاب را پنجمین اثر از موضوعات پژوهشی خود در ردة کلام و عقاید آورده که با هدف بررسی محور‌های انسان‌‌شناسی، شناخت هویت واقعی انسان، هدف آفرینش وی و چگونگی دستیابی به آن، در گرو رهاودهای وحیانی معرفی شده است. کتاب اساساً با هدف تبیین دیدگاه‌های انسان­شناختی برگرفته از قرآن و آموزه­های اسلامی تألیف شده است.

 از اینرو انسان‌‌شناسی مد نظر کتاب به هیچ وجه Anthropology نیست. چنانچه در مقدمه معنا و هدف از این حوزه «انسان‌‌شناسی ازجمله معارفی است که مطالعة آن برای کسانی که می‌خواهند زندگی خود را بر اساس صحیح و عقل پسند پی­ریزی کنند توصیه می‌شود» معرفی می‌شود (ص، 14). همچنین در فصل نخست انسان‌‌شناسی چنین تعریف شده است: «هر منظومة معرفتی را که به بررسی انسان بعد یا ابعادی از وجود او یا گروه و قشر خاصی از انسان­ها می‌پردازد می‌توان انسان‌‌شناسی نامید». بنابراین به نظرمی­رسد این کتا ب بیشتر «خود‌شناسی از دیدگاه وحی و اسلام» است که در پی اندیشه‌هایی است که «معنا و هدف غایی» را به زندگی انسان تزریق کند و انسان گرفتار در «جبر زیستی، تاریخی و اجتماعی» را با «بازیابی معنا و هدف معقول و متناسب» راهنمایی کند.

الف) بررسی شکلی

کتاب از هر لحاظ چه از نظر صفحه آرایی و حروفچینی و چه از نظر طراحی داخلی صفحات و جداول و نمودارها و چارت‌ها از استاندارد بالایی برخوردارست و به ندرت در آن اغلاط تایپی و املایی دیده می‌شود. ویراستاری متن به خوانش سلیس و روان آن کمک کرده است و زبان و بیان استواری در همه فصل‌های کتاب به چشم می‌خورد. از انجا که کتاب در شمار درسنامه‌های برنامه‌های غیر حضوری است با شیوه و سبک ویژه‌ای نوشته شده که بیشترین کارایی را برای این منظور دارد. پیش از شروع هر فصل مطالبی درباره اهم موضوعات آن فصل بیان شده و بر مهمترین توانایی‌ها که انتظار می‌رود پس از خواندن آن فصل در دانشجو اتفاق بیفتد تاکید شده است. هر فصل با مقدمه‌ای روان و ساده شروع می‌شود و که کارکردهای آن فصل را توضیح می‌دهد. پانویس‌ها و معادل‌های لاتین و توضیحات اضافه در سرتاسر کتاب دقیق و متناسب با متن اصلی هستند. هر فصل با نوعی جمع بندی پایان می‌یابد که با خلاصه فصل همراه است. همچنین در انتهای هر فصل یک صفحه شامل تمرین‌هایی است که برای اندیشیدن بیشتر به مطالب طرح شده، قرار گرفته و عبارات‌های مهم و کلیدی بیان شده را مورد بازبینی و پرسش قرار می‌دهد. در ادامه نیز منابع و مآخذ استفاده شده به طور کامل و صحیح درج شده اند. بدین ترتیب شکل و نمای طاهری کتاب از هرجهت مناسب یک درسنامه است.

ب) بررسی محتوایی

کتاب به بررسی نوعی از انسان‌‌شناسی می‌پردازد که بیشتر به اندیشه­های معرفت‌شناسانه و دینی درباره هستی و چیستی انسان می­ماند. بنابراین گاه انتظاری که از کتاب می­رود که درباره اندیشه‌های فلسفی انسان‌‌شناسی به عنوان حوزه‌ای از دانش پیشرو و معادل Anthropology باشد برآورده نمی‌شود. به طور کلی کتاب تلاش می‌کند با بررسی آرای جهانی درباره ماهیت و غایت انسان و جایگاه او در هستی برتری آموزه‌های اسلامی در تبیین جایگاه انسان را نشان دهد.

بر این اساس کتاب در 10 فصل تنظیم شده است که در هر فصل اندیشه‌های پیرامون وجود انسان مورد بررسی و سپس بر مبنای آموزه‌های اسلامی نقد می‌شوند و اشکلالات ساختاری هریک بیان می‌شود. فصل‌‌های کتاب عبارتند از مفهوم انسان‌‌شناسی،اومانیسم یا انسان مداری، از خود بیگانگی،آفرینش انسان، سرشت انسانی، جایگاه انسان در نظام آفرینش،آزادی و اختیار، مبادی اختیار، کمال نهایی.

کتاب آشکارا با این پیش فرض تدوین شده که تمامی اندیشه‌ها و آرایی که به مکاتب و جهان بینی‌های متعدد در جهان تبدیل شده‌اند و هریک راه سعادت و غایت انسان را تعریف می‌کنند، نامعقول و مبتنی بر سودپرستی هستند و اعتقاد به هریک از این مکاتب انحطاط و بحران بشریت را در پی داشته و خواهد د اشت. به همین جهت پس از طرح هر مشرب فکری نقدی بر اساس آموزه‌های وحی و اسلام ارائه می‌شود تا خواننده معادل اسلامی و و حیانی هر اندیشه‌ای را درک کند. اما به جهات مختلف کتاب از لحاظ هدفی که برای خود تعریف کرده ناموفق است. اول آن‌که مبارزه منطقی و جدل با همه اندیشه‌هایی که در طی هزاران سال اندیشه ورزی فلاسفه و اصحاب عقل و منطق پدید آمده، ذاتا نمی‌تواند پایه‌های استدلال اسلامی و آموزه‌های وحیانی را قوی‌تر کند. زیرا مدام این پرسش در ذهن شکل می‌گیرد که اگر تمامی اندیشه‌های پیشین مگر اندیشه توصیه شده در کتاب محکوم به فنا هستند و پیامد هر جهان بینی به غیر از جهان بینی اسلامی انحطاط بشریت است، پس چرا تا کنون جامعه آرمانی مبتنی بر آموزه‌های اسلامی شکل نگرفته است و مسلمانان جهان در همه اقصی نقاط دچار بحران، تفرقه، جنگ، فقر و عقب ماندگی هستند؟ آیا اساسا مطابقت و مقایسه پدیده‌های دینی و وحیانی و آسمانی با آرا اندیشه ورزان و متفکران زمینی مقرون به منطق است؟

افزون بر این در هیچ کجای کتاب مثال و نمونه محکمی که بتواند اندیشه رقیب را از میدان به در ببرد ارائه نشده است. مثلا در فصل دوم ص 52 در نقد تفکر اومانیستی به غیر از تخطئه کردن این تفکر و متهم کردن آن به ایجاد فاشیسم و نازیسم چه استدلال دیگر و جایگزین بهتری ارائه شده است؟ ضمنا مستندات این باورز که چنین اندیشه‌هایی به نازیسیم و امپریالیسم ختم می‌شوند کدام‌ها هستند؟ با این رویکرد و با وجود استدلال‌های کم مایه در کتاب فقط می‌توان انتظار داشت که کتاب برای معتقدان به آموزه‌‌های اسلامی نوشته شده که از پیش چنین اعتقادی را کسب کرده بودند و فقط به تاکیدی دوباره نیاز داشتند که کتاب بی چون و چرا آن تایید را در اختیارشان قرار می‌دهد. اما اگر بپرسیم با وضعیت فعلی آیا کتاب می‌تواند یک معتقد به اندیشه‌‌های غیر اسلامی را هم قانع کند یا تفکری چالش برانگیز درافکند تا پیرو هر مکتبی را به پذیرش افول و تناقض و پوچ بودن مشرب فکری خود پی ببرد، پاسخ منفی است و منتقد این سطور راهی به سود این هدف در کتاب نیافته است.