انسان از آغاز تا انجام
آیتالله عبدالله جوادی آملی. قم: اسراء، 1394. چاپ ششم، 251 صفحه.
زینب شریعتنیا
1ـ مقدمه
چاپ ششم کتاب «انسان از آغاز تا انجام» نوشتة آیت الله جوادی آملی در 251 صفحه و با شمارگان 1000 نسخه در سال 1394 توسط نشر اِسراء منتشر شده است. آیتالله جوادی آملی فقیه، فیلسوف، عارف، مفسر قرآن و از مراجع تقلید شیعه و ایرانی است. او از شاگردان امام خمینی و علامه طباطبایی بوده و حدود شصت سال در حوزههای علمیه قم و تهران به تدریس پرداخته است. جوادی آملی در زمینههای مختلفی چون فقه، تفسیر، فلسفه و حدیث کتاب نوشته است که تفسیر تسنیم و رحیق مختوم (شرح اسفار اربعه) از جمله آنها است. کتاب حاضر مجموعه بیانات ایشان درباره انسان است که به کوشش حجتالاسلام والمسلمین «سیدمحمود صادقی» و «سید مصطفی موسوی تبار» منتشر شده است. این اثر با موضوع انسانشناسی به بحث انسان از زوایای مختلف پرداخته است. آفرینش انسان، جایگاه آدم و حوا، نوع جنسیت در خلقت انسان، هدف خلقت انسان، مراتب انسان، تعریف خود انسان، منطق و جبر در تعریف انسان، تعریف حکما از انسان، بحث فطرت در انسان، تبیین جایگاه انسان در آفرینش، خلیفةالهی انسان در قرآن و معرفت انسان از جمله بخشهای به کار رفته در این کتاب است. هدف از این نوشتار، بررسی و معرفی این کتاب و بیان ملاحظاتی دربارهی آن است.
2ـ معرفی اجمالی کتاب
کتاب «انسان از آغاز تا انجام» شامل سه بخش و چهارده فصل است که در بخش نخست به موضوع «آفرینش انسان» پرداخته شده، در بخش دوم این کتاب با عنوان «انسان»، به تعریف انسان از دیدگاه منطق و تعریف انسان از دیدگاه قرآنو حکما پرداخته شده که فصل الخطاب این بخش را میتوان بخش نظریه تعریف انسان به «حیّ متأله» دانست. بخش سوم و پایانی این کتاب با عنوان «انسان در آفرینش» نیز به مسئله جایگاه انسان در آفرینش میپردازد که این بخش هم دارای قسمتهای مختلفی است.
ـ بخش اوّل: آفرینش انسان
این بخش مشتمل بر 5 فصل است. نویسنده در فصل اول با عنوان «آفرینش جهان و جهانیان» به بررسی و تفهیم چگونگی خلقت انسان میپردازد و تنها راه فهم آن را بررسی دلایل خلقت و مراحل آن در قرآن کریم میداند. وی ضمن بیان مراحل پنجگانه آفرینش، انسان را موجودی دو بعدی معرفی میکند که برخلاف همه موجودات عالم خلقت که همگی یک جنبه دارند، از دو جنبة طبیعی (جسم) و فراطبیعی (روح) به وجود آمده است. در فصل دوم با عنوان «جایگاه آدم و حوا در انتقال نسل بشری » نویسنده آدم و حوا را با استناد بر آیات قرآن سرسلسلة نسل انسان معرفی میکند که با نسلهای پیشین ارتباطی نداشتهاند. فصل سوم با عنوان «جنسیت در خلقت انسان» به این موضوع میپردازد که مذکر و مؤنث بودن به ماده مربوط است نه صورت. زیرا شیئیت هر چیزی را، صورت آن تشکیل میدهد و مذکر و مؤنث بودن اشیاء در فعلیت و شیئیت آنها دخیل نیست. نویسنده معتقد است که در خلقت انسان نیز اهدافی نهفته است زیرا خداوند حکیم است و حکمت اقتضا میکند که همهی افعال خداوند حکیمانه باشد؛ یعنی عبث، لغو و بیهودگی در کار او نباشد. از این جهت وی در فصل چهارم با عنوان «هدف خلقت انسان» به بررسی و بیان اهداف آفرینش انسان میپردازد.
ـ بخش دوّم: انسان
این بخش به 3 فصل تقسیم شده است. نویسنده این بخش را با بیان مراتب چهارگانه[1] انسان آغاز میکند. در فصل نخست با عنوان «تعریف انسان» به تعریف منطقی انسان، تعریف حکما از انسان و تعریف قرآنی انسان میپردازد. به اعتقاد نویسنده همهی علوم رایج، چه از حیث نظری و چه از حیث کاربردی معطوف به آدمی است و بر انسانشناسی استوار است. لذا شناخت علمی انسان به عنوان مخلوق پیچیده و جامع، ضرورت دارد. در فصل دوم با عنوان «حی متأله» نویسنده بیان میکند که جنس آدمی از منظر قرآن حی است که تفاوت آن با حیوان در بقا و عدم نابودی اوست. یعنی روح انسان که جنبة اصلی او را تأمین میکند زندهای است که هرگز نمیمیرد و به هیچ رو از مدار وجود خارج نمیشود و فصل ممیز انسان در فرهنگ قرآن، ناشی از «تأله» او یعنی خداخواهی مسبوق به خداشناسی وی است. فصل آخر این بخش با عنوان «فطرت و طبیعت» به معرفی این دو قوا در انسان، بیان ویژگیهای آن و برتری فطرت بر طبیعت اختصاص دارد. نویسنده فطرت و طبیعت را از قوای روحی انسان معرفی میکند با این تفاوت که «فطرت»، نحوة هستی روح بلند انسانی است و مرتبه وجودی آن نسبت به طبیعت بالاتر است و «طبیعت» نیروهای تدبیری روح انسان است که عهدهدار امور طبیعی بدن مادی اوست.
ـ بخش سوم: انسان در آفرینش
نویسنده پس از تبیین ماهیت و هویت انسان در بخشهای قبل، در این بخش که مشتمل بر 6 فصل است به تبیین و تعیین جایگاه انسان در نظام آفرینش میپردازد. در فصل اول با عنوان «انسان خلیفه الله» انسان را تنها موجودی معرفی میکند که خدای ازلی عنوان جامع و کامل خلیفه الله را به او عطا کرده است. خلافت به مقام انسانیت مربوط است و دارای مراتب است. مسیر رسیدن به این مقام منیع دارای دو بخش است: یکی علم و دیگری عمل. یعنی انسان برای نیل به آن مقام، سلسلهای از حقایق را باید بفهمد و دستهای از کارها را باید انجام دهد. مقصود از علم و عمل در این بحث، ملکات علمی نظیر شناخت معارف کلی و ملکات عملی نظیر اوصاف نفسانی است. فصل دوم این بخش با عنوان «معرفت انسان» به ضرورت شناخت خدای سبحان و اسما حسنا و صفات علیای او برای انسان میپردازد. انسان نباید برای هیچ شناختی جز معرفت الهی ارزش قائل باشد. چنین معرفتی موجب میشود که انسان نعمتهای خدا را ابزاری ببیند که در پرتو شکر آنها، به شکر مُنعم یعنی مالک نعمت توفیق یابد. «جمال انسان» عنوان فصل سوم این بخش است. گرچه خداوند هر چیز را به زیباترین وجه آفرید اما خداوند هیچ موجودی را به زیبایی انسان کامل نیافرید. نویسنده به در این قسمت به تحلیل قرآنی زیبایی انسان میپردازد و این زیبایی را خارج از حوزة روح آدمی نمیداند. ایمان، وحی، نبوت، معاد و سایر دستوران دینی زیور روح ملکوتی انسان است که در نتیجه سبب کرامت انسان خواهد شد. نویسنده در فصل چهارم با عنوان «کرامت انسان» به مسائلی چون مرجع کرامت انسان، مراتب آن، شاخصههای آن وغیره میپردازد. کرامت به شرافت ذاتی شیء است و بخش اصیل انسان، یعنی روح او، ویژگیهایی دارد که اساس آنها کرامت است. علم به اسماء، خلافت، بصیرت بر خویشتن از جمله شاخصههای کرامت انسانی است. محرومان از کرامت انسانی را میتوان به دو گروه تقسیم کرد: گروه نخست کسانی هستند که با سیری واژگونه به سوی حیوانیت میشتابند و گروه دوم در سمت و سوی حیوانی نمیکوشند اما در مکر، فریب و نیرنگ فعالاند. فصل پنجم با عنوان «جایگاه اراده در رفتار انسان» در پی پاسخ گویی به این پرسش است که آیا رفتار آدمی تابع و نتیجة اراده آزادانة اوست و مختار درونی است یا انسان مجبور علل و عوامل بیرونی است؟ نویسنده برای پاسخ به این سوال نخست به بررسی مسئله جبر و اختیار میپردازد. در فصل ششم با عنوان «آزادی انسان» نویسنده پیش از بیان مفهوم آزادی در اسلام به بررسی این مفهوم گسترده در زمینه مختلف از جمله: فلسفه، اخلاق، عرفان و حقوق میپردازد. به اعتقاد نویسنده معنای آزادی از صنف مفهوم است نه ماهیت. آزادی در اسلام به معنای اجرای احکام عقلانی است نه اِعمال خواستههای نفسانی و آزاد کسی است که پیرو حکم فطرت و عقل باشد نه تسلیم نفس و شهوت. بنابراین انسان آزاد است. اما کیفیت بهرهبرداری از این آزادی، آیندة انسان را رقم میزند. اگر به راه صدق و حق و عدل گام نهاد اصل آزادی خود را شکوفاتر میکند.
3ـ نقد و بررسی کتاب
3ـ 1 ارزیابی و انتقاد صوری
1ـ ساختار کتاب شامل صفحه عنوان، فهرست مطالب، سخن ناشر و سه بخش کلی است که هر یک از بخشها از چندین فصل تشکیل شدهاند. با توجه به حجم کتاب، این اثر از صحافی خوبی برخوردار است که در قطع رقعی به چاپ رسیده است. نوع قلم و فونت استفاده شده و همچنین صفحه آرایی آن نیز مناسب است.
2ـ نثر کتاب روان و عاری از جملات ثقیل است که موجب کج فهمی شود. نویسنده از سادهترین نثر برای بیان استفاده کرده که یکی از ویژگیهای مهم این اثر است. نثر روان، عدم استفاده از کلمات دشوار موجب میشود که ذهن خواننده درگیر جستجوی معنای کلمات نشود و در نتیجه خستگی به دنبال نیاورد. به طورکلی اصول ویرایش و نگارش در این اثر رعایت شده است. البته در موارد معدودی از کلمات و عبارات نامأنوس استفاده شده که از شیوایی متن کاسته و فهم آن را برای مخاطب ثقیل میکند. مانند: ترائب (ص 25)، حبط (ص88)، عقبه کئود (ص 29) و... همچنین در برخی از جاها فاصله میان کلمات رعایت نشده مانند: نا پیدا (ص 9)، بنابر این (ص33) و....
3ـ فهرست مطالب در 4 صفحه به خوبی تدوین شده است. عنوان فصل با اندازهقلم برجسته وحروفتیرهتر و زیر موضوعات با اندازه قلم معمولی به چاپ رسیده که همین امر باعث سهولت تشخیص میان فصول و زیر موضوعات میشود. در نتیجه خوانندة علاقمند میتواند به راحتی مطالب مورد نظر خود را در بخش مربوط بیابد.
4ـ منابع در اثر حاضر در 4 صفحه با چینش الفبایی نام آثار براساس: نام اثر، نام خانوادگی و نام صاحب اثر، محل نشر، نوبت چاپ و سال انتشار سازماندهی شده است. بهتر بوده است که بیان منابع و مآخذ با رعایت چهارچوب رایج در منبع نویسی با چینش الفبایی «نام پدیده آورده» اثر تدوین میشد.
3ـ2 ارزیابی و انتقاد محتوای
1ـاین کتاب با عنوان «انسان از آغاز تا انجام» به رشته تحریر در آمده است. عنوان کتاب از نوآوری خاصی برخودار نیست بلکه برگرفته از کتاب مشابه از حیث موضوع و عنوان با اثر مذکور: کتاب «انسان از آغاز تا انجام» نوشتة «سید محمد حسین طباطبایی» است.
2ـ با توجه به عنوان، انتظار میرود مطالب کتاب به موضوع آفرینش انسان و پیش از آن (آغاز) تا حیات پس از مرگ (انجام) پرداخته باشد. این در حالی است که کتاب حاضر به طور کلی ارتباط چندانی با مفهوم نهفته در عنوان ندارد بلکه مطالب کتاب به جز در بخش اول که به چگونگی خلقت انسان پرداخته در دو فصل بعد به تبیین ماهیت و هویت انسان و جایگاه او در نظام آفرینش میپردازد.
3ـ از معایب کتاب حاضر عدم حضور «مقدمه» در آن است. در حالی که خواننده از طریق مقدمه میتواند به هر آنچه پیرامون متن بوده آگاه شود و این آگاهی میتواند به قضاوت منطقی او دربارهی اثر کمک کند. عدم حضور این بخش موجب میشود که خواننده با کلیت کتاب آشنایی کافی پیدا نکند.
4ـ نظم منطقی و تسلسل میان عناوین کلی اثر (سه بخش اصلی) دیده میشود. اما ارتباط درونی بین محتوا فصل اول با عنوان «آفرینش انسان» با بخش دوم «انسان» و بخش سوم «انسان در نظام آفرینش» دیده نمیشود. نویسنده در فصل دوم به تبیین هویت و ماهیت انسان میپردازد که مقدمه بخش بعدی است و پس از آن در بخش سوم جایگاه انسان را در نظام آفرینش مورد بررسی قرار میدهد. در واقع نویسنده در پی اثبات برتری انسان در میان سایر موجودات است و اینکه ملاک این برتری چیست و انسان به چه دلیل گل سر سبد آفرینش نام گرفته است. اما بخش نخست صرفا به چگونگی خلقت انسان پرداخته که تنها فصل چهارم «هدف خلقت انسان» ابن بخش مرتبط با دو بخش آتی است و حذف مابقی فصول هیچ لطمهیی به ساختار کتاب وارد نکرده و موجب نارسایی در مقصود نویسنده نمیگردد.
5ـ ترتیب ذکر عناوین جزئی و انسجام مطالب (14 فصل) به نسبت یکدیگر مناسب به نظر نمیرسد. به طور مثال:
ـ نویسنده در فصل «صیرورت و مراتب آن برای انسان» (ص 78ـ 69) به طرح مراحل سیر انسان به سوی لقای حق تبارک و تعالی میپردازد.بهتر بود این بخشدر فصل «معرفت انسان» که نویسنده در پی بیان ضرورت شناخت خدای سبحان از طریق انس انسان با قرآن و تأمل و تدبر در آن است،مطرح میشد.زیرا انسان از طریق کسب معرفت میتواند به لقای حق تعالی نائل آید.
ـ در بخش دوم «انسان»، فصل سوّم «فطرت و طبیعت» (ص 130ـ117) بر فصل دوّم «حیّ متأله» مقدم است. به نوعی بحث «فطرت و طبیعت» مقدمة بحث «حیّ متأله» است. درست آن بود که نویسنده ابتدا به معرفی دو بُعد فطرت و طبیعت در انسان بپردازد و با نتیجهگیری بر برتری فطرت انسان بر طبیعت او وارد بحث «حیّ متأله» شود. زیرا متأله بودن انسان یعنی خداخواهی انسان امری فطری و ناشی از برتری فطرت آدمی بر طبیعت اوست.
ـ در فصل «انسان خلیفه الله» (ص 160ـ137) درست آن بود که بخش «معنای واژة خلافت» (ص 153ـ150) در ابتدای فصل مطرح شود نه در بخشهای پایانی. زیرا واژهشناسی از مقدمات بحث محسوب میشود. به عبارت دیگر هر موضوعی نیازمند واژههائی هستند که معرف آنها باشد. این واژگان نیازمند تعریف هستند تا مقصود و مفهوم واقعی آنها در بحث پیشرو روشن گردد. از این جهت روا است در ابتدای بحث و پیش از ورود به مطلب به آنها پرداخته شود. به طور کلی سازمان دهی مطالب قابل پذیرش نیست و از منطق مشخص پیروی نمیکند.
6ـ نویسنده در تنظیم مطالب کتاب به طور مرتب و یکدست عمل نکرده است. هر مطلبی نوعاً در جای خود مطرح نشده و در مجموع اثری از پراکندگی و بی نظمی در کل کتاب دیده میشود. به طور مثال در بخش سوم «انسان در آفرینش»، مطالبی که در ذیل عنوان «قرآن مفسر مقام خلیفه الهی» (ص 148) آمده است، میتوانست ذیل عنوان «خلافت انسان در قرآن» (ص 139) قرار بگیرد و نیازی به تفکیک این مطلب در دو عنوان مجزا نبوده است. همچنینبرخی قسمتها میتوانست به نوشته در نیامده و از کتاب حذف شود از جمله: قسمت فرضیهی تکاملی داروینی (40ـ38)، اقوال مختلف دربارة ادم و حوا (47ـ43) که ضرورتی برای مطرح کردن آنها دیده نمیشود.
7ـ در کتاب حاضر که مشتمل بر آیات و روایات بسیاری بوده، بدیهی است که باید ترجمه آیات و روایات نیز آورده شود. این درحالی است که نویسنده صرفا به بیان آدرس آنها در پاورقی اکتفا کرده و از آوردن ترجمه آنها غافل شده است. در نتیجه، عدم حضور ترجمه آیات و روایات برای چنین اثری نوعی نقص محسوب میشود.
8ـ هر یاداشت علمی بایستی حاوی نکتهی بدیعی در حوزة پرسش مطرح شده باشد و خواننده را با ایده و نگاه جدیدی روبرو سازد. در حالی که نکات مطروحه در اثر حاضر چندان نو و بدیع نیست و به نوعی این اثر مرور بدون فحص و بحث در موضوع تبیین ماهیت و هویت انسان و جایگاه او در نظام آفرینش است.
9ـ عدم استفاده از منابع بروز، جدید و گسترده از معایب اثر حاضر است. نویسنده برای تبیین موضوعات مورد بحث از منابع معتبر جدید بهره نبرده و از منابع دیگر نیز به قدر کفایت و لازم استفاده نکرده است.
10ـ شیوه ارجاع دهی نویسنده به صورت پانوشت است. اما ارجاعات جز در چند مورد محدود صرفا به ذکر آدرس آیات و روایات مطروحه در متن اختصاص یافته و نویسنده در بحث خود با عدم ارجاع دقیق به منابع مورد استفاده، مستندات بحث را نشان نداده است.
11ـ موضوع این کتاب که تحت عنوان «انسان از آغاز تا انجام» در حوزهی انسانشناسی در اسلام به رشتة تحریر در آمده از مسائل به روز و مبتلا به قشر دانشجویان و پژوهشگران نیست. در نتیجه این کتاب پاسخگوی نیازهای و دغدغههای پژوهشی امروز نیست.
12ـ یکی از ضعفهای کتاب این است که نویسنده در ارائه مطالب خود تحلیل چندانی ارائه نمیکند و این اثر از حیث روششناسی، نقلی است. اصولاً بحث نظری عمیقی در کتاب به چشم نمیخورد.
ذکر این نکته ضروری است که آنچه در نقد کتاب بیان میشود از ارزش اثر نمیکاهد. بی شک نویسنده برای نگارش این اثر تلاش بسیار کرده است. به طور کلی میتوان اثر حاضر را در ارائه تصویر نسبتا روشن در بحث جایگاه انسان در نظام آفرینش موفق ارزیابی نمود. کتاب مذکور برای شروع مطالعه در این حوزه برای دانشجویان و پژوهشگران مبتدی کتابی مناسب بوده و مطالعه آن پیشنهاد میشود.
[1].مراتب وجودی انسان: وجود مادی ـ وجود مثالی ـ وجود عقلی ـ وجود الهی