نوع مقاله : مقاله پژوهشی
نویسندگان
گروه انسان شناسی شورای بررسی متون پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی
A Companion to Moral Anthropology
Fassin, Didier, first edition, Maldern- Oxford: Wiley-Blackwell, 2012
محسن شعبانی، پریسا گودرزی
کتاب راهنمای انسانشناسی اخلاق (A Companion to Moral Anthropology) ویراسته دیدیه فاسین (Didier Fassin) از مهمترین و جامعترین آثار در حوزه انسانشناسی اخلاق است. این کتاب به معنای حقیقی کلمه اثری میانرشته ایست که مسائل و موضوعات اخلاقی را در گستره وسیعی از سنتها، رویکردها، رشتهها، سیاستها و گفتگوها مطرح میسازد. در نگارش این اثر 39 تن از پژوهشگران برجسته، از جمله انسانشناسانی که تالیفات مستقلی در حوزه انسانشناسی اخلاق داشتهاند، مشارکت کردهاند. متاسفانه تا کنون هیچ اثر مهمی در حوزه انسانشناسی اخلاق به فارسی ترجمه نشده است. کتاب انسانشناسی اخلاق اثر حمید ابوطالبی (1392) از معدود آثار تالیفی در این حوزه به زبان فارسی است. امید میرود بررسی این اثر راهی برای ورود محققان ایرانی بیشتر به انسانشناسی اخلاق باشد.
اینکه انسانشناسی اخلاق یک رشته مستقل یا حتی یک زیرمجموعه مستقل از انسانشناسی هست یا نه محل مناقشه است. برخی از یک رشته مستقل با این نام سخن میگویند و برخی اساساً هویت مستقلی برای آن، حتی در حد یک زیرمجموعه انسانشناسی قائل نیستند. با این حال، آنچه مسلم است این است که بهویژه در دهه اخیر توجه روزافزونی به انسانشناسی اخلاق صورت گرفته و آثار مهمی در این حوزه تالیف شده است.
درباره مولف:
دیدیه فاسین استاد علوم اجتماعی در موسسه مطالعات پیشرفته پرینستون و مدیر دانشکده مطالعات پیشرفته علوم اجتماعی در فرانسه است. او ابتدا در پاریس در حوزه پزشکی مطالعه و فعالیت میکرد اما بعداً به مطالعات اجتماعی روی آورد. او مدیر بنیانگذار IRIS (موسسه مطالعات میانرشتهای در علوم اجتماعی) است. حوزه پژوهشی مورد علاقه او انسانشناسی سیاسی و انسانشناسی اخلاق است. از وی آثار متعددی به زبان انگلیسی و فرانسوی به عنوان ویراستار یا مولف منتشر شده است. از آثار اخیر وی در زمینه انسانشناسی اخلاق میتوان به کتاب «چهار رساله در اخلاق: نظرگاههای انسانشناختی»، انتشارات Hau books؛ کتاب «اراده به مجازات» انتشارات Oxford؛ و کتاب «در قلب دولت، جهان اخلاقی نهادها» انتشارات Pluto اشاره کرد.
درباره کتاب:
کتاب راهنمای انسانشناسی اخلاق (A Companion to Moral Anthropology) در 642 صفحه در قطع رحلی با یک مقدمه، شش بخش و 34 فصل و نمایه نامها و نمایه موضوعی توسط انتشارات ویلی-بلکول به چاپ رسیده است. فهرست اجمالی کتاب به شرح زیر است:
مقدمه: به سوی یک انسانشناسی اخلاق انتقادی
بخش اول: میراثها
بخش دوم: رویکردها
بخش سوم: مسائل بومی
بخش چهارم: جهانها
بخش پنجم: سیاستها
بخش ششم: گفتگوها
فاسین در ابتدای مقدمه خود بر این کتاب به اصطلاح انسانشناسی اخلاق میپردازد. او سعی میکند رویکرد خود در این کتاب را روشن کند. اصطلاح انسانشناسی اخلاق به عنوان یک اصطلاح تخصصی نخستین بار در آثار ایمانوئل کانت مورد استفاده قرار گرفته است. کانت در مابعدالطبیعه اخلاق این اصطلاح را برای تعریف کردن پروژه فلسفه اخلاق عملی وضع کرده است. انسانشناسی اخلاق در ادبیات کانت عبارت است از اخلاق کاربردی شده برای انسان. کانت هرگز این بخش از اخلاق را به صورت جامع صورت بندی نکرد با این حال از گفته های او چنین بر میآید که آنرا یک پروژه هنجاری میداند که هدفش تکمیل قانون اخلاق است. اما همچنان که فاسین میگوید این تلقی از انسانشناسی اخلاق با آنچه امروز انسانشناسان از آن مراد میکنند تفاوت زیادی دارد. انسانشناسی اخلاق در نگاه کانت با افراد و فرهنگها سر و کار ندارد بلکه به نوع انسان ارتباط مییابد و ذاتاً جهانشمول است. پرواضح است که انسانشناسی کانت ربط زیادی با انسانشناسی نسبیگرای فرانتس بوئاس (Franz Boas) ندارد و اغلب کسانی که خود را انسانشناس میدانند بیش از آنکه با رویکرد کانت همراه باشند خود را با بوئاس شبیه میدانند. با این حال فاسین تاکید میکند که درک او از اصطلاح انسانشناسی اخلاق بیشتر از آنکه به کانت شبیه باشد به امیل دورکهیم (Émile Durkheim) و ماکس وبر (Max Weber) شباهت دارد. با این حال این بدان معنا نیست که پروژه فکری کانت در ارتباط با انسانشناسی اخلاق از اهمیت برخوردار نیست و تأثیری در آثار انسانشناسی نداشته است.
یکی از نخستین تلاشهای علمی در انسانشناسی اخلاق را باید در کتاب تقسیم کار اجتماعی امیل دورکهیم یافت. دورکهیم در این اثر به دنبال مطالعه حیات اخلاقی بر روشهای علوم پوزیتیویستی است. رویکرد او یک رویکرد توصیفی است و نه یک رویکرد تجویزی. آن چنان که دورکهیم خود میگوید به دنبال این نیست که اخلاق را از علم استخراج کند، بلکه به دنبال این است که علم اخلاق را بسازد که این دو کاملاً از هم متفاوتند. از نظر او واقعیتهای اخلاقی پدیدههایی همچون دیگر پدیدهها هستند. ماکس وبر نیز در مقاله عینیت در علوم اجتماعی و سیاست اجتماعی به تفاوت بین رویکرد هنجاری در علوم اجتماعی و رویکرد تحلیلی در باب ارزشها و بازیابیها میپردازد و رویکرد خود را به رویکرد تحلیلی منسوب میدارد. از نظر وبر وظیفه یک علم تجربی به وجود آوردن هنجارها و آرمانهای الزامآور نیست. وبر معتقد است دلالت چنین گزارهای این نیست که ارزش داوریها باید از مباحث علمی کنار گذاشته شوند زیرا آنها نهایتاً مبتنی بر آرمانهایی هستند که خودشان در اصل عینی هستند. از نظر وبر ارزیابی اعتبار ارزشها «موضوع ایمان» است اما داوریکردن یک علم عینی است. اما معنا و غایت نقد علمی آرمانها و ارزشداوریها چیست؟ فاسین هدف این کتاب را مطالعه و بررسی همین تمایز میداند. بنابراین، آنگونه که فاسین در این کتاب بیان میدارد، انسانشناسی اخلاق پروژه اخلاقی کردن نیست. فاسین در مقدمه کتاب توضیح میدهد که چرا چنین چیزی درست است.
فاسین در مقدمه ارزشمند خود بر این کتاب به تببین دقیق چیستی انسانشناسی اخلاق میپردازد. او میکوشد نگاه فیلسوفان و انسانشناسان به اخلاق را مورد مقایسه و ارزیابی قرار دهد. از مهمترین محورهای بحث او در این زمینه نسبت اخلاق با فرهنگ و نیز مسئله عینیت و جهانشمولی اخلاق است. فاسین دو واژه «morality» و «ethics» را مورد بررسی مقایسه قرار میدهد و بیان میکند فیلسوفان و انسانشناسان چه درکی از هر یک از این دو اصطلاح دارند. این دو اصطلاح را معمولاً در زبان فارسی «اخلاق» ترجمه میکنند. به طور کلی، تفاوت قائل شدن میان این دو واژه در فارسی بسیار مشکل است. یکی به خاطر اینکه آنچه در هر دو واژه در زبان انگلیسی مراد میشود در قرون و متون مختلف عموماً با همین واژه اخلاق مراد شده است. نکته دیگر اینکه در خود زبان انگلیسی نیز این دو واژه از ابهام بالایی برخوردار است و نویسندگان مختلف در حوزههای مختلف تفاوتهای متعددی برای این دو واژه برشمردهاند تا جایی که در برخی دایرهالمعارفهای فلسفی -از جمله دانشنامه فلسفه راتلج- یک مدخل اصلی یا فرعی به این موضوع اختصاص یافته است که تفاوت «morality» و «ethics» چیست. درک تفاوت این دو واژه در اینجا از این نظر اهمیت دارد که برای انسانشناسی اخلاق در زبان انگلیسی از هر دو ترکیب استفاده میشود. یعنی هر دو ترکیب «Moral Anthropology» و «Anthropology of ethics» مورد استفاده قرار میگیرند. برای مثال روبرتو دلورو (Roberto dell'Oro) کارول تیلور (Carol Taylor) و خود فاسین، از ترکیب نخست و جیمز لیدلاو (James Laidlaw)، جیمز فابیان (James Faubion) و اریک فروم (Erich Fromm) از ترکیب دوم برای عناوین کتابهای خود استفاده کردهاند. در مجموع، به رغم بحثهای مفصلی که در این زمینه انجام شده است توافق جامعی در مورد تفاوت معنایی و کاربردی این دو اصطلاح وجود ندارد.
فاسین دو پارادایم انسانشناسی را از یکدیگر تفکیک میکند که به دو تبارشناسی فلسفی متفاوت پیوند میخورند. نخست رویکرد دورکهیمی که به تبارشناسی کانتی که اخلاق وظیفهشناسانه است پیوند میخورد و اخیراً فیلسوفانی چون تامس نیگل و تامس اسکانلن آن را ادامه میدهند؛ و دومی رویکرد فوکویی که تبارشناسی ارسطویی دارد مبتنی بر اخلاق فضیلت است که اخیرا توسط الیزابت آنسکوم، برنارد ویلیامز و السدیر مکاینتایر احیا شده است. رویکرد نخست قاعده محور است و فعل اخلاقی بر اساس قواعد از پیش تعیینشده ارزیابی میشود اما بر اساس رویکرد دوم فعل بر اساس گرایش فضیلتمندانه فاعل ارزیابی میشود. انسانشناسانی که در پارادایم اول قرار میگیرند اخلاق را مجموعهای قواعد و هنجارها در نظر میگیرند که راهنمای عمل است اما انسانشناسان متعلق به پارادایم دوم اخلاق را امری انفسی میدانند که توسط فاعل و در راستای یک زندگی خوب ایجاد میشود. در اینجا ذکر این نکته مفید است که رویکرد خود دیدیه فاسین فوکویی-ارسطویی است.
بعد از مقدمه دیدیه فاسین، بخش یک کتاب به معرفی سنتهای فلسفی و موضوعات اساسی در این علم میپردازد. در این بخش دو رویکرد دورکهیم توسط برونو کارسنتی (Bruno Karsenti) رویکرد وبر توسط ایزابل کالینوفسکی (Isabell Kalinowski)، رویکرد تامپسون توسط مارک ادلمان (Marc Edelman) و رویکرد فوکو توسط جیمز فابیان مورد بررسی قرا میگیرد. در ادامه این فصل به مسئله نسبیگرایی و جهانشمولگرایی و رابطه انسانشناسی و اخلاق پرداخته میشود.
در بخش دوم با عنوان «رویکردها» مجموعه دیدگاههایی درباره اخلاق به صورت تحلیلی ارائه میشود. در این بخش مباحث که بیشتر رنگ و بوی فلسفی دارند و دلیل آن احتمالاً توجه کمتر انسانشناسان به موضوعاتی چون عواطف اخلاقی، استدلال اخلاقی، فضیلت و ارزش باشد. بخش سوم کتاب به مسائل بومی در زمینه انسانشناسی اخلاق میپردازد. در این بخش موضوعاتی مورد بررسی قرار میگیرند که از نظر فاسین در ظاهر اساساً اخلاقی نیستند اما به کارگیری آنها در سیاق اجتماعی آنها را دارای اهمیت اخلاقی میکند. موضوعاتی چون، پاکی، فقر، مراقبت و بیتوجهی نسبت به دیگران، عزاداری، نابرابری و جنسیت موضوعاتیاند که در این بخش مورد بحث قرار گرفتهاند. بخش چهارم «جهانها» به قلمروهای فعالیت مختلفی میپردازد که ارتباطات آشکار و پنهانی با اخلاق دارند. رابطه دین و اخلاق، مسئله علم، درمان، امور مالی، و حقوق از جمله مسائل مطرح شده در این بخش هستند. در واقع هر یک از این حوزهها یک نوع ارتباط با اخلاق دارند و در این بخش تلاش شده نسبت اخلاق با هر یک از آنها مورد بررسی قرار گیرد. بخش پنجم «سیاستها» به بررسی مسائلی میپردازد که به تعامل سیاست و اخلاق میانجامد. در این بخش موضوعاتی انتخاب شدهاند که مناقشهبرانگیزتر یا مهمتر به نظر میرسند. از جمله مسائل چالشبرانگیز در این بخش میتوان به حقوق بشر، جنگ، خشونت، مجازات و مسئله مرزها اشاره کرد. فصل ششم با عنوان «گفتگوها» به منظور ایجاد گفتگو میان رشتههای همسایه انسانشناسی اخلاق تنظیم شده است. این بخش مشتمل بر موضوعاتی که در کمتر کتابی در حوزه انسانشناسی اخلاق دیده میشود. فاسین به خوبی اهمیت این مسئله را درک کرده است که امروزه با توجه به گسترش مطالعات مربوط به اخلاق در رشتههای مختلف پژوهش انسانشناسانه در حوزه اخلاق بدون توجه به رشتههای فلسفه اخلاق، روانشناسی اخلاق، عصبشناسی و تکامل ناممکن یا دستکم ناتمام خواهد بود.
ارزیابی اثر
کتاب راهنمای انسانشناسی اخلاق از امتیازات متعددی برخوردار است. مهمترین امتیاز این اثر جمع کردن 39 پژوهشگر برجسته در حوزه انسانشناسی اخلاق و خلق یک اثر واحد است. از بین مولفان این اثر افرادی چون جیمز لیدلاو، جیمز فابیان و مایکل لمبک (تا زمان نگارش این یادداشت در سال 2021) آثار مستقل و تاثیرگذاری در انسانشناسی اخلاق تالیف کردهاند.
از مهمترین امتیازات این کتاب این است که بسیار گسترده و همهجانبه است. در این کتاب تقریباً به همه موضوعات مهم در انسانشناسی اخلاق پرداخته شده است و این مسئله ایست که در کتابهای دیگر کمتر میتوان سراغ گرفت. در واقع این کتاب انتظارات خواننده از یک کتاب راهنما در انسانشناسی اخلاق را برآورده میکند.
از دیگر امتیازات این کتاب توجه به رشتههای همسایه انسانشناسی اخلاق است. در بخش پایانی کتاب چهار فصل مستقل درباره فلسفه اخلاق، روانشناسی اخلاق، عصبشناسی اخلاق و انسانشناسی تکاملی و شناختی وجود دارد که به بررسی افقها و مسائل مشترک در این علوم میپردازند. این امر سبب میشود انسانشناسان فرهنگی اهمیت بحثهای آکادمیک در سه حوزه فلسفه اخلاق، روانشناسی اخلاق و عصبشناسی اخلاق در این رشته را دریابند و تعاملات بیشتری با این رشتهها برقرار کنند.
پیشتر گفته شد که فاسین به سنت فوکویی-ارسطویی تعلق دارد، سنتی که به فضیلتها و منشها اهمیت میدهد. به نظر میرسد توجه بیشتر فاسین به بعد روانشناختی و فلسفی اخلاق از همینجا نشات میگیرد. این توجه بسیار مفید است و زمینه پژوهشهای میانرشتهای در این زمینه را بهبود میدهد. این کتاب از این نظر میتواند دریچه ورود دانشجویان و محققان انسانشناسی به این حوزهها باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای مثبت این کتاب این است که هر فصل از کتاب دارای کتابشناسی مفصلی است که آثار مهم در این حوزه را به محققان معرفی میکند. البته در پایان کتاب کتابشناسی جداگانهای که کل آثار را دربر بگیرد وجود ندارد. همچنین، برخورداری از نمایه نامها و نمایه موضوعی از دیگر محاسن کتاب است.
در نهایت مطالعه این اثر ارزشمند به دانشجویان مقاطع کارشناسی ارشد و دکترای رشتههای انسانشناسی و فلسفه اخلاق و نیز محققان این دو حوزه و حوزههای روانشناسی اخلاق و عصبشناسی اخلاق توصیه میشود.
- انسانشناسی اخلاق، از مجموعه فلسفه اخلاق اجتماعی، حمید ابوطالبی، کویر، تهران: 1392.
- دورکیم، امیل، تقسیم کار اجتماعی، ترجمه: حسن حبیبی، تهران: انتشارات قلم، 1359.
- Fassin, Didier, A Companion to Moral Anthropology, first edition, Maldern- Oxford: Wiley-Blackwell, 2012