نوع مقاله : مقاله پژوهشی

نویسنده

چکیده

چکیده:
در متن پیش رو سعی خواهد شد به کتابی که دو بخش مهم پژوهش انسان شناختی، نظریه و روش را مدنظر قرار داده است پرداخته شود. مباحث کتاب در پاسخ به این پرسش که فراز و فرودهای روش همزمان با ظهور و زوال نظریات و مکاتب مختلف در انسان‌‌شناسی چه بوده است به قلم تحریر درآمده است. بارت در پاسخ به سوال کتاب، خواننده را در دو مسیر نظری و روشی هدایت می­کند. خواننده می‌تواند به رغم این‌که نویسنده چندان در پیوند نظریه و روش توانمند نبوده است مسیر انسان‌‌شناسی معاصر را در قالب کتابی با نثری روان، خلاقانه و حاوی "صداقت دوست داشتنی" نویسنده و ترجمه خوب از مترجم توانمند در عرصه ترجمه را دریابد. تاکید بر انسان‌‌شناسی خارج از خانه به عنوان یک مهارت در انسان‌شناس تداعی کننده انسان‌‌شناسی عجیب و غریب گرایانه در این اثر هست همچنین انسان‌شناس این کتاب در راستای به نقد کشیدن برخی از گزاره­های انسان‌‌شناسی ضمن این‌که عجولانه آن‌ها را مطرح می‌کند استدلال‌های قوی و قانع کننده‌ای ارائه نمی­کند.
کلید واژه:
انسان‌‌شناسی خارج از خانه، نگارش خلاقانه، صداقت دوست داشتنی، ساده انگاری، حاشیه­های روش شناختی.

مقدمه:

نظریه و روش، دو بخش مهم در تحقیقات انسان‌‌شناسی است، سهم هر یک از آن‌ها در این پژوهش­ها از منظر انسان‌شناسان چه مقدار است؟ چطور بین بخش‌های نظری و روشی و پژوهش میدانی یک تحقیق انسان­شناختی هماهنگی ایجاد کنیم تا هیچ کدام وصله پینه‌هایی ناجور به نظر نیایند مسئله­ای است که انسان‌شناسان به ویژه انسان‌شناسان تازه کار با آن مواجه هستند. در کتاب نظریه و روش در انسان‌‌شناسی برای دانشجویان از استنلی ر. بارت با ترجمه شاهده سعیدی(1378) به این سوالات تا اندازه­ای البته با دو رویکرد تشریح و تبیینی پرداخته شده است. در مقالات و نوشته­های انسان‌‌شناسی عمده تاکیدات انسان‌شناسان در کنار در خطر بودن موقعیت انسان‌‌شناسی، زوال یا احیاء انسان‌‌شناسی (کاماروف 2010)، جایگاه نظریات موجود در تحقیقات انسان­شناختی بوده است، اخیرا انسان‌شناسان بسیاری در این زمینه نظریات خود را ارائه کرده‌اند.به هر روی کتاب حاضر در میان انسان‌‌شناسی سنتی و مدرن قرار دارد در عین حال که روستاهای دور افتاده آفریقا را مطالعه می­کند گروه‌های فاشیست را در جوامع مدرن نیز مورد مطالعه قرار می­دهد. در عین حال که از آراء و نظریه‌های انسان‌‌شناسی فارغ از قضاوت و ارزشگذاری نقد می­کند حضور زنان در میدان را به مثابه جنس برتر به نقد می­کشد. خواندن این کتاب در جامعه ایران و توسط انسان‌شناسان ایرانی که همچنان در وادی جبهه گیری انسان‌شناسان در دو جبهه دفاع از مطالعه جوامع سنتی و دور افتاده و دفاع از مطالعه در جوامع مدرن قرار دارند می‌تواند راه گشای بسیاری از چالش­ها باشد.

خلاصه‌ای از کتاب

اولین بخش این کتاب بعد از پیشگفتار، طرح واره­ای است از کل کتاب و ذکر پرسش اساسی آن: تغییرات انواع نظریه­ها و مکاتب مختلف در انسان‌‌شناسی آیا همراستا با تغییرات روشی صورت گرفته است؟ او به این سوال در همان فصل اینگونه پاسخ می­دهد هر قدر نظریات به سمت پست مدرن شدن سوق پیدا کردند روش انجام تحقیق اتفاقا با علمی شدن و ترغیب علم مندی مطالعات میدانی در انسان‌‌شناسی به پیش رفته است. علاوه بر طرح این مباحث، این طرحواره با عنوان عنان گسیختگی انسان‌شناس؛ گذری اجمالی به تاریخ انسان‌‌شناسی، در راستای کمک به دانشجو اطلاعات ضروری مهم را سعی دارد قبل از ورود به قسمت اصلی کتاب در اختیارش بگذارد. اصطلاحات، شیوه­های ورود به انسان‌‌شناسی،ارتباط میان انسان‌‌شناسی در رابطه با سایر رشته­های علوم انسانی اعم از جامعه­‌شناسی و اقتصاد، انسان‌‌شناسی و اخلاق و استعماری و در پایان ساختار کتاب و توضیح مختصر در مورد آن. طور کلی ایده­های نویی همچون معیارهای کیفیت که عمدتا با گزاره­های علمی در کتاب‌های روش­شناختی حتی روش کیفی در مورد آن حرف زده می‌شود اینجا به زبانی ساده و روان و قابل فهم برای دانشجویان و البته انسانی این گزاره­ها مطرح شده است. این طرحواره دانشجوی انسان‌شناس را در بسیاری سردرگمی‌های میدان راهنمایی می‌کند. اما این تنها بخشی از رسالت کتاب در راهنمایی دانشجویان است. کتاب از 4 بخش اصلی تشکیل شده است عناوین بخش­ها به ترتیب پایه ریزی رشتۀ انسان‌‌شناسی، ترمیم پایه‌ها، انهدام و بازسازی و در نهایت تحلیل و تفسیر می­باشد.

در ادامه سعی می­کنم چهاربخش را در دو قسمت بررسی کنم قسمت اول همانا مرتبط با سه بخش اول می­باشد و قسمت دوم بخش تحلیل و تفسیر می­باشد. بارت در سه بخش اول انسان‌‌شناسی را به سه دوره تقسیم کرده و در هر دوره سهم نظریه و روش در آن واکاوی شده است. به طور کلی هر کدام آن‌ها از دو فصل تشکیل شده است. فصل نظریات که عمدتا نظریات و مکاتب مطرح هر دوره را نام برده و به طرح فرض و ایده‌های اصلی آن‌ها می‌­پردازد و فصل روش. در فصل روش به سوالاتی از قبیل این‌که در دوره مذکور چقدر معیار علمی بودن روش، نظریه و پژوهش میدانی مدنظر بوده است.

در پایه­ریزی رشته، فصل نظریه، نظریات تکامل گرایی، خاص گرایی تاریخی، ساختار-کارکردگرایی توضیح داده شده است. بعد از توضیح مختصر در مورد هر نظریه، اصطلاحات مهم، ارزیابی کلی از نظریه و مکتب مربوطه ارائه می‌شود و در خاتمه، نتیجه گیری کلی که هر سه ارزیابی از هر سه مکتب نظری را در یک برداشت کلی بیان می­کند و در پی فصل نظریه فصل روش آمده است که روش‌های تحقیق انجام شده در دوره پایه ریزی می­پردازد. در بخش دوم، یعنی ترمیم پایه­ها، نظریه‌های بوم‌‌شناسی فرهنگی، نظریه تضاد، کنش اجتمای و در فصل نظریه بخش سوم انهدام و بازسازی عمدتا نظریات پست مدرن، ساختارگرایی، انسان‌‌شناسی فمنیستی ذکرش شده است. فصل‌های روش در هر یک از بخش­ها از یک منطق تقسیم بندی دو تایی به نوشته­های روش شناختی و وضعیت پژوهش میدانی با ذکر مثال‌ها و نمونه­هایی از تحقیقات نویسنده و سایرین در هر دوره تبعیت می‌کند. برخی از تردیدهای روش­شناختی و توصیه­های روشی در این فصل بخش ترمیم پایه­ها از این قرار است از چند روش استفاده کنید، از روش یادداشت روزانه بردارید، پیوست روشی در گزارش داشته باشید، تفسیر عاملان و تفسیر خودتان را جداگانه بنویسید و دقیق و با حساب و کتاب بنویسید و غیره. یکی از روش‌های انجام شده در این دوره تحلیل صوری ذکر شده که توسط جولیان استیوارد انجام شده است و در نهایت ارائه دو خلاصه گزارش تحقیقاتی نویسنده.

جذابترین بخش کتاب با عنوان تحلیل و تفسیر که از دو فصل آخرین گام: چگونه داده­های کیفی خود را تحلیل کنیم؟ و رام کردن انسان‌شناس: دنیای پیش رو تشکیل شده است بخش پایانی کتاب است. در آن تا اندازه­ای به ارتباط نظریه و میدان پرداخته است در واقع آن تیر خلاصی زدن به استفاده از چارچوب‌های نظری که تا اینجای کتاب آن‌ها را توضیح داده است بوده است. بارت به صراحت معتقد است نظریات صرفاً الهام بخش انسان‌شناس است و نه تعیین کنندۀ چارچوب فکری و نظری پژوهش در میدان و نگارش اثر انسان­شناختی. نویسنده در تحلیل به سه مولفۀ مدل، جرقه ادراک و نوشتن پرداخته است. فصل رام کردن انسان‌شناس، پایان مسیری بود که با عنان گسیختگی انسان‌شناس شروع شده بود. در آن ضمن برشمردن تهدیداتی که انسان‌‌شناسی را در معرض نابودی قرار می­دهد به مواردی اشاره می‌کند که انسان‌شناس در خدمت استعمار را امروزه در راستای اهداف اجتماعی میدان تحقیق رام کرده است. برخی از عوامل رام شدن انسان‌شناس نظریه، روش، خانگی شدن انسان‌شناس هستند.

سعی شده است در این معرفی مختصر برای ارائه بخش بعدی، دیدگاه­های محوری کتاب ارائه شود. بنا به این معرفی، در قسمت بعد، ارزیابی اثر از چند بعد که در ادامه مطرح شده است ذکر شود.

ارزیابی اثر

ارزیابی حاضر شامل سه بخش ارزیابی محتوایی، شکلی و ساختاری است. ابتدا به ارزیابی محتوایی می­پردازم و از عنوان کتاب و همراهی عنوان با محتوا آغاز می­کنم. عنوان کتاب وسوسه انگیز است. معمولا ارتباط میان نظریه و روش برای هر محقق انسان‌‌شناسی مهم است و این‌که نویسنده از چه منظری به این مهم توجه کرده است درخور تأمل است. در ابتدای کتاب مقدمه­ای از یکی از انسان‌شناسان ایرانی، سهیلا شهشهانی و آنطور که از این مقدمه برمی­آید کتاب هم انتخاب اوست از جمله محسنات کتاب است. نگارش مقدمه توسط او باعث شده است تا کتاب از منظر انسان‌شناس ایرانی به جامعه آکادمیک ایرانی معرفی شود. شاهده سعیدی، مترجم کتاب که در عرصه ترجمه و کتاب کودک نام­آشناست اما در عرصه کتب انسان‌شناختی نام آشنایی نیست هر چند که برخی از واژه­ها با اصطلاحات ناآشنا در ذهن دانشجوی انسان‌‌شناسی ترجمه شده است اما در کل ترجمه کتاب دقیق، روان و منسجم است.

فهرست کتاب از انسجام داخل متن خبر می­دهد هر چند که تیترها و عناوین داخل فصل­ها بیشتر از آن چیزی است که در داخل فهرست کتاب آمده است با این حال همان فهرست ابتدای کتاب نیز گویا است. پیشگفتار مطرح شده در سه صفحه در فهم و درک ساختار کلی اثر و فهرست خواننده را موثر است. در پیشگفتار نویسنده ضمن اشاره به تجربیات خودش در پروژه­های تحقیقاتی­اش و اشاره غیرمستقیم این‌که این کتاب ماحصل این تجربیات هستند سه گروه هدف مشخص برای کتاب را اینگونه معرفی می­کند: گروه اول دانشجویان گروه دوم دانشجویان سطح بالاتر که مطالب کتاب یادآوری برای آن‌ها خواهد بود گروه سوم همکاران نویسنده هستند. نویسنده از گروه سوم فروتنانه تقاضا کرده است تا تقسیم بندی دوره­های حاکم بر انسان‌‌شناسی و ارتباط میان نظریه و روش را ارزشمند بیابند. این در حالی است که به نظر می­رسد موضع انتخاب شده در این کتاب و تحلیل و تفسیر آن از منظر دوره­بندی‌های تحولات انسان‌‌شناسی از منظر نظری و روشی عمدتا برای محققان انسان‌‌شناسی با یک دانش حداقلی از انسان‌‌شناسی مناسب است. در دوره بندی­ها نیز نظمی از نظریات اولیه انسان‌‌شناسی تا امروز در کتاب به سهولت قابل مشاهده است. نظم و ترتیب ذهنی حاکم بر محتوای کتاب خواننده را بدون هیچ تشویش ذهنی از مواجهه با نوشته­ای بی­سر و ته به داخل متن اصلی هدایت می­کند و موجب می‌شود خواندن آن برای خواننده ایرانی البته به حکم ترجمه خوب مترجم کتاب، خالی از لطف نباشد.

ارتباط وثیق و دقیقی که نویسنده بین دوره­های مختلف انسان‌‌شناسی و روش­های حاکم بر آن ایجاد کرده است تا اندازه­ای ساخته و پرداخته تخیل انسان­شناختی او است و این ارتباط نه به صورت عام و کلی بلکه تنها بخشی از روند حاکم بر انسان‌‌شناسی بوده است. حتی امروزه هم انسان‌‌شناسی و آثاری در انسان‌‌شناسی دنیا وجود دارد که با روش­های حاکم در آثار انسان­شناختی قرن نوزده و بیست نوشته می‌شوند. دیگر این‌که به رغم این‌که سعی شده تا از فراز و فرودهای نظری به صورت مختصر چکیده‌ای قابل طرح بیان شود اما در خصوص روش عمدتا، به ذکر تکنیک و برشمردن آثار منتشر شده در مورد روش بسنده شده است. روش انسان شناختی از ابتدا تا امروز علاوه بر این‌که از انواع متفاوتی برخوردار است همچنین هر نوعی از روش نیز فراز و نشیب خود را دارد. به عنوان نمونه به تحلیل روایت که به عنوان یکی از روش­های پایه­ای در انسان‌‌شناسی مطرح است اشاره می‌کنم. این‌که این روش و نظریات در دوره­های مختلف چگونه به یکدیگر مرتبط شده‌اند خود جای بررسی دارد که در کتاب به دلیل پرداختن به کلیاتی در این زمینه، جزئیاتی از این دست در دسترس نیست. رایزمن[1] مطالعات خود را با این روش و در مورد روایت و ابعاد مختلف تحلیل روایت و نقش نظریه در هر کدام از آن‌ها اعم از تحلیل روایت موضوعی، ساختاری، نمایشی و گفتگو نشان داده است(2000، 2002 و 20015).

صرف توصیف تحقیقات انجام شده و برشمردن آثار منتشر شده در مورد روش در انسان‌‌شناسی در هر دوره نیز بدون برقراری ارتباط با نظریه و میدان یکی از نکاتی است که در کتاب دیده می‌شود. به عبارتی جدایی بین نظریه و روش و ارتباط آن‌ها در طول کتاب مستقل از یکدیگر پیش می­روند. برای نمونه به ارتباط میان نظریه و روش در دوره دوم یعنی ترمیم پایه­ها اشاره می­کنم: نظریات مورد بررسی در این دوره، محیط‌‌شناسی و نوتکامل گرایی، تضاد و کنش متقابل است.در بخش نوشته‌های روش­شناختی صرفا بخشی از مطالب مربوط به روش در این دوره و حساسیت­های نویسنده به روش در تحقیقاتش اشاره شده است بدون این‌که به ارتباط آن‌ها با نظریه پرداخته شود و در بخش دیگر یعنی وضعیت پژوهش میدانی اشارات پراکنده‌ای انجام شده است از قبیل تاکید بیشتر بر نظریه تا پژوهش‌های میدانی در این دوره بیشتر شده است و این‌که نظریه و روش علمی باقی مانده است اما پژوهش­های میدانی ترکیبی به از علم و هنر تن داده­اند. در تحقیقاتی که به عنوان مثال در پایان فصل روش در هر دوره آمده است اثری از نظریه نیست و بیشتر مباحث روشی به صورت غیر مستقیم اشاره شده است.

ذکر دو نکته اینجا اساسی است اول این‌که به طور کلی ارتباط میان نظریه و روش مشکل اساسی دانشجویان انسان‌‌شناسی نیست و حتی این‌که در دوره­های مختلف انسان‌‌شناسی، روش چه دوره­هایی را طی کرده است نمی­تواند به آن‌ها در پژوهش‌های میدانی کمک چندانی بکند آنهم در کتابی که اینگونه صرفا به صورت کلی در خصوص روش با نمونه­هایی نامرتبط با نظریات، مطالبی در خصوص روش درج شده است. معمولاً دانشجویان انسان‌‌شناسی در ارتباط دادن نظریه و میدان و هنگام نگارش با مشکل مواجه هستند. حضور و سهم نظریه در میدان، قبل، حین و بعد از انجام مطالعات میدانی برای آن‌ها در بدو ورود به این رشته، مشخص و بارز نیست. گاهی در برخی از روش­ها سهم این نظریات به طور کلی نفی می‌شود (نک. کوربین و اشتراوس ) و گاهی مهم جلوه داده می‌شود و سهم تکثرگرایی میدان نیز در این میان نادیده گرفته می‌شود و در نتیجه نظریه اهمیت اساسی پیدا می­کند. دانشجویان جامعه‌‌شناسی به دلیل غلبه روش‌های کمی مشکل کمتری با نقش نظریه در میدان دارند اما دانشجویان انسان‌‌شناسی به دلیل ارتباط نزدیک و زنده بودن میدان کمتر می‌توانند به نظریات از پیش تعیین شده از منظر مکاتب مختلف به طور مطلق بیاندیشند. به طور عمده آثار اندکی به صورت محرز و بارز توانسته­اند به این موضوع بپردازند. آثار منتشر شده یا عمدتا به روش و یا به نظریه سوق پیدا کرده­اند و گاهی هم صرفا به ذکر تحقیقات جسته و گریخته سرگردان بوده­اند (برای نمونه نک. فکوهی، 1387 و دیوید هاروی و همکاران،1396).

و دیگر این‌که تغییرات روشی از روش­های منحصرا علمی و اثبات گرایانه به ترکیبی از هنر با علم در پژوهش­های میدانی وخاموش کردن صدای انسان‌شناس در میدان و گوش کردن به صدای آدم­های میدان ماحصل تغییرات نظری نیستند نظریات و روش هر دو ماحصل تغییرات کلی هستند که در سپهر همگانی[2] اتفاق افتاده است. توجه به پدیده مردم، رواج دموکراسی و از این دست مردم­شناس را واداشته است تا از روش­های­ به کار گرفته شده در استعمار به سمت روش­هایی که در راستای منافع عامه مردم باشد گام بردارد. توجه به این نکته از اهمیت بسیاری در این تحقیق برخوردار است و ما را از افتادن در دام این‌که نظریه در هر دوره علت و اساس تغییر روش هستند دور می­کند.

علاوه بر نادیده گرفتن شرایط حاکم بر ورود برخی از روش­های ظاهراً غیرعلمی که نویسنده از آن به “هنر در انسان‌‌شناسی” یاد می­کند بسیار شاهد به نقد کشیده شدن برخی از گزاره­های قابل قبول در انسان‌‌شناسی نیز هستیم از قبیل نقش موفق زنان در انسان‌‌شناسی به دلیل جنسیت زنانه آن‌ها! این در حالی است که زنان در تاریخ انسان‌‌شناسی سهم مهمی دارند وهمچون سایر علوم شاهد بروز و ظهور یک علم صرف مردانه در این رشته نیستیم. در دانشگاه‌ها حضور زنان تقریبا به طور مساوی با مردان در این رشته از توانایی زنان در انجام تحقیقات این رشته خبر می­دهد. نکاتی از این دست در نظرات نویسنده بسیار دیده می‌شود نمونه دیگر را می‌توانیم تاکید بر انجام انسان‌‌شناسی خارج از وطن دانست که گاهی به نقد انسان‌شناسانی که در جامعه خودی به تحقیق و پژوهش مشغول هستند می­پردازد. حال در تعریف داخل و خارج چه معیارهایی قابل تعریف است. آیا اگر انسان‌شناس صرفا مرزهای سیاسی یک کشور را درنودد و وارد کشور دیگری شود انسان‌‌شناسی خارج از وطن انجام داده است؟! به طور مثال اگر یک انسان‌شناس مرد به تحقیق در مورد فمنیسم بپردازد آیا باز هم انسان‌شناس داخلی محسوب می‌شود و یا اگر مثلا یک آذری زبان در داخل ایران به تحقیق در مورد اقوام کردزبان بپردازد باز هم داخلی محسوب می‌شود؟! و یا اگر یک انسان‌شناس مسلمان به تحقیق در مورد جوامع زرتشتی در داخل مرزهای کشورش بپردازد آیا انسان‌شناس در جامعه خودی محسوب می‌شود؟ تعریف مرزهای داخلی و خارجی بسیار پیچیده‌تر از آن است که در قالب مرزهای سیاسی تعریف شود و این از مواردی است که در نگاه و اندیشه بارت به آن توجه نشده است.

به طور کلی انسان‌‌شناسی خارج از وطن عمدتا باززنده سازی انسان‌‌شناسی عجیب و غریب گرایانه است که انسان‌‌شناسی در اولین آثار منتشر شده در دوران خود تولید کرده است. این از جمله مواردی است که نویسنده به صورت غیرمستقیم در تاکید بر انسان‌‌شناسی خارج از خانه تاکید می­کند. او در راستای اقدامات پیشکسوتان این رشته در قبایل دوردست از جامعه خودشان، سعی دارد تا به آن جامه عمل بپوشاند. علاوه بر انسان‌‌شناسی خارج از خانه، ذکر نظریه در کنار روش هم یکی دیگر از مولفه­های تاکید بر عجیب و غریب گرایی است. انسان‌‌شناسی داخل وطن به دلیل آشنا بودن عمده خوانندگان تحقیق به فضا و.. کمتر تعجب عامه مردم را برمی‌انگیزاند. دو عنصر رفتن به دوردست‌ها که نویسنده اشاره می­کند که بارها آن را انجام داه است صورت غیرمستقیم عجیب و غریب­گرایی در انسان‌‌شناسی را احیاء می­کند. علاوه بر گرایش به عجیب و غریب گرایی، نویسنده معیاری از این‌که دقیقاً فهم و درک او آیا از جوامعی که در خارج از کشور نزدیک به معنا و برداشت جوامع مورد مطالعه بوده یا خیر، به دست نمی­دهد. معمولا کارهای انسان‌شناسان خارجی در مورد هر جامعه­ای در انتقال پیام و معنا و فحوای اصلی فرهنگ جوامع مربوطه موفق نبوده است.

علاوه بر محتوای کتاب که نقاط قوت قابل توجهی در خود جای داده است کتاب به لحاظ ساختار منسجم خود در انتقال مطالب و پیام نویسنده موفق است. ساختار مسنجم و یکپارچه حاکم بر کتاب و بخش­های کتاب در این اثر مثال زدنی است. آن اقتضا می­کند که خواننده فصل به فصل کتاب را بخواند تا امتداد اثر را از دست ندهد. هر چند خواندن کتاب از فصول میانی یا انتهایی کتاب هم فهم کلی از فصل خوانده شده ایجاد می­کند اما خواندن فصل به فصل در درک پیام اصلی کتاب مفید به فایده خواهد بود. درج قسمت نتیجه گیری در انتهای هر فصل که نیز در تثبیت فهم هر فصل کمک می­کند.

فونت و قطع وزیری و کاغذ ضخیم، باعث شده است کتاب حجیم و سنگین شود. نکته دیگری که در ترجمۀ کتاب‌ها معمولا شاهد هستیم عدم وفاداری به طرح جلد کتاب است. این خود از ابعاد دیگر وفاداری به اثر محسوب می‌شود ولی امکان دارد با ابعاد حقوقی کپی اثر در این خصوص مواجهاتی باشد که ناشر و مترجم را وادار به استفاده از طرح دیگری کرده است البته ناگفته نماند طرح کتاب حاضر تا اندازه‌ای در رنگارنگی و تقارن و زمینه سفید رنگ جلد مشابه طرح اصلی هست.

نگارش خلاقانه با ضمیر من و توصیف مواردی آغشته به احساس نثر منحصر به فردی به کتاب داده است. لحن ساده و انتقادی او حتی از خودش و از اساتیدش و گاهی لحن سرزنش آمیز او در مورد همکارانش، نوعی صداقت دوست داشتنی و نه صداقت فریبنده که نویسنده بارها در تحقیقات خودش به آن اشاره می­کند ایجاد کرده است. این صداقت دوست داشتنی خواننده را ترغیب می­کند تا صفحه بعدی وصفحات بعدی را بخواند. معمولاً کتاب­های مربوط به روش نوعی نثر خشک و معرفی اثراتی ممتد دارند که گاهی موجب می‌شود تا کمتر سراغ اثر روش شناختی برویم اما این اثر همراه با احساس حرمان، اندوه و شادی و عصبانیت محقق از خودش و از دیگران آن را زنده و خواندنی کرده است. حتی در عذاب وجدان‌هایش بابت تحقیق در "اوبا"[3] نیز نمی­توان او را سرزنش کرد نه این‌که قابل سرزنش نیست بلکه او پیشتر و زودتر از دیگران خود را نقد می­کند.

نثر کتاب روان و خالی از اشکالات دستور زبان و ویرایشی است که از محسنات کتاب حاضر است. رعایت اصول نگارش حتی در پاورقی­های و درج معادلات انگلیسی ترجمه فارسی هم دیده می‌شود. مترجم کتاب در این زمینه به دقت و وسواس هر واژه­ای را که صلاح دانسته است تا معادل انگلیسی آن نیز درج شود در پاورقی آورده است و اگر این پاورقی نام کتابی بود است ایتالیک بودن آن لحاظ شده است. اما این‌که کدام یک اختصاص به مترجم دارد و کدام یک از پاروقی­ها اختصاص به نویسنده و کتاب با زبان اصلی دارد مشخص نیست. به طور مثال در پاروقی­های صفحه 43 نام کتابی از ون دنبرگ آورده شده است این در حالی است که در کل متن می­توان ارجاعات داخل متن را مشاهده کرد و چرا نویسنده در این صفحه ارجاع داخل متن با نام نویسنده، سال تولید اثر و صفحه به پاورقی منتقل کرده است مشخص نیست. این موضوع چندان به روز بودن منابع و ماخذ اثر را تحت الشعاع قرار نمی‌دهد. کتاب به خوبی از اخرین منابع موجود استفاده کرده است تا بتواند ایده­هایش را به خواننده بیان کند.

در ترجمه نا آشنای برخی از واژه­ها برای خواننده ایران ترجمه عالی اما نا اشنا به معانی موجود در میدان انسان‌‌شناسی یا شاید هم اعتراضی به این مفاهیم به عنوان مثالمفهوم نظریه مستدل[4] است.معمولا این واژه در انسان‌‌شناسی ایران با عنوان نظریه زمینه‌ای نام گرفته شده است و ذکر نظریه مستدل تا اندازه‌ای خواندن توسط دانشجوی انسان‌‌شناسی را ایجاد می‌کند چون او اصلا در کلاس‌های درس با این واژه آشنا نیست.

نتیجه گیری و پیشنهادات

فراز و نشیب‌های روشی انشان­‌شناسی بیش از آن چیزی است که نویسنده در کتاب ذکر کرده است. به نظر می­رسد عمده تاکید نویسنده بر نظریه بوده است. ساده انگاری دنیای روش در انسان‌‌شناسی به چند تکنیک و چند تحقیق انجام شده به عبارتی نادیده گرفتن مسیری است که انسان‌‌شناسی امروز طی کرده است. البته این به معنای سلطه روش شناختی در تحقیقات انسان شناختی نیست. با وجود این هر گاه کتابی با ذکر مفهوم روش در عنوان ذکر می‌شود انتظار می‌رود تا کمی فراتر از برشمردن آثار مربوط به روش و ذکر یک الی دو نمونه از تحقیقات انجام شده پیش برود. به طور حتم این مهم، از لطافت و خوانایی کتاب می­کاهد اما در راستای پرهیز از ساده انگاری انسان شناختی و صرفا پرداختن به حاشیه­های روش شناختی بیش از خود روش الزامی است.

با تمام نقدهای برشمرده شده قوت کتاب حاضر هم به لحاظ طرح سوال و هم به لحاظ نثر ساده و روانش، می­تواند در کنار منابع روش به عنوان یک مکمل درسی به دانشجویان در سطوح بالای مقطع کار‌شناسی و کار‌شناسی ارشد کمک کند. همچنین در درس نظریات نیز می‌تواند به عنوان یک منبع اصلی مورد تدریس قرار گیرد. با تغییر فونت و نوع قلم کتاب در چاپ­های آتی، می‌توان کتابی سبک­تر به دست خوانندگان رساند.

 

منابع و ماخذ:

-         هاروی، دیوید؛ سکین، توماس تی.؛ تیلی، چارلز؛ الین رایت، اریک؛ گاتیک، گری؛ دیویس، کریستین اس. و همکاران (1396) روش و نظریه در علوم اجتماعی؛ گروه مترجمین، تهران: انتشارات تیسا، چاپ اول.

-         فکوهی، ناصر(1391) گفتمان­های انسان­شناختی از نظریه تا میدان، تهران: نشر علم. چاپ اول.

-         Comaroff، j. (2015). "The End of Anthropology، Again: On the Future of an in/ Disipline"، American Anthropologis t، Vol 112، issue 4، pp 524-538

-         Riessman، C. C. (2002). Analysis of personal narratives. In: J. F. Gubrium & J. A. Holstein (Eds.)، Handbook of interviewing research: Context and method. London: Thousand Oaks: Sage.

-         Riessman، C. C. (2000) Even if we don’t have children [we] can live

-         C Mattingly، L.C Garro (Eds.)، Narrative and the cultural construction of illness and healing، University of California Press، Berkeley (2000)، pp. 128-152، Google Scholar

-         Riessman، C. K. 2015. Ruptures and sutures: time، audience and identity in an illness narrative. Sociology of Health & Illness. 37: 1055-71، Google Scholar.

-         Strauss، A.، & Corbin، J. M. (1990). Basics of qualitative research: Grounded theory procedures and techniques. Thousand Oaks، CA، US: Sage Publication


 

 

 

انسان‌‌شناسی شهری

ناصر فکوهی. تهران: نی، 1383. چاپ اول، 608 صفحه.

منتقد: حسین میرزایی

 

معرفی کتاب:

ناصر فکوهی، استاد انسان‌‌شناسی دانشگاه تهران، کتاب انسان‌‌شناسی شهری خود را بر پایه پنج نظرگاه به نگارش درآورده است :

نظرگاه اول، انسان‌شناختی-تاریخی است که در آن ریشه و دگرگونی شهرها از ابتدا تا امروز و گستره‌ای به سوی آینده را ترسیم می‌کند. (منشا شهر و تحول آن در دوران باستان، قرون وسطا، دوران نوزایی، و دوران مدرن و پسا مدرن. همچنین درباره شهر بین النهرینی و مصری، شهر هندی، شهر چینی، شهر یونانی و رومی، شهر امریکای پیش از کلمب، شهر مسیحی، شهر اسلامی، شهر رنسانس، شهر انقلابی، شهر صنعتی، شهر استعماری، شهر جهان سومی، کلان شهرها، شهر مجازی، شهر آینده در این بخش بحث می‌شود)

نظرگاه دوم، تصویری از نظریه‌های گذشته و فعلی در موضوع شهر ارائه می‌دهد و چارچوب نظری معینی از انسان‌‌شناسی شهری و نگاه آن به پژوهش میدانی را مشخص می‌سازد.

الف: نظریات کلاسیک: 1- یونان باستان ( افلاطون و ارسطو) 2- اسلام (فارابی، ابن خلدون) 3- قرون وسطای مسیحی (قدیس آگوستین) 4- آرمانشهرگرایان اروپایی(تامس مور، فرانسیس بیکن، توماسو کامپانلا، جیمز هرینگتون، رابرت اوون، شارل فوریه، اتین کابه)، 5- نظریه‌های دش شهری (ژرژ اورول، الدس هاکسلی، ریمون داگلاس برادبری) 6- مارکسیسم (کارل مارکس، فریدریش انگلس، ولادیمیر ایلیچ لنین، مائوتسه تونگ، فیدل کاسترو) 7- جامعه‌‌شناسی کلاسیک (ماکس وبر، فردیناند تونیس، گئورگ زیمل، امیل دورکیم)

ب: نظریات جدید: 1- مکتب شیگاگو (ویلیام ایساک تامس، فبوریان ویتولد زنانیسکی، رابرت ازرا پارک، ارنست برگس، لویس ویرث، رادریک مک کنزی) 2- جامعه‌‌شناسی امریکا پس از شیکاگو (ویلیام للوید وارنر، رابرت ردفیلد، اسکار لویس، ایروینگ گافمن، ویلیام وایت) 3- رویکرد معماری – تاریخی به شهر (لویس مامفورد، لوکوربوزیه جین جاکوبز، کوین لینچ) 4- رویکردهای نومارکسیسیت (هانری لوفبور، ریمون لودرو، مانوئل کاستلز، دیوید هاروی)

نظرگاه سوم، حوزه‌های اصلی پژوهش انسان‌‌شناسی شهری را معرفی و به چالش می‌کشاند. شهر فضا، شهر زمان، شهر اقتصاد، شهر قدرت و خشونت، شهر فرهنگ، شهر نشانه‌ها، شهر بیان.

نظرگاه چهارم، درآمدی مختصر بر انسان‌‌شناسی شهری ایران است. در این بخش، ابتدا به پیشینه مطالعات شهری در ایران پرداخته می‌شود. سپس، گونه‌های زیست غیر شهری، تحول شهر، عناصر شهری ایران، گونه‌های شهرهای ایران و حوزه‌های مطالعات انسان شناختی شهری در ایران مورد بررسی قرار می‌گیرند.

نظرگاه پنجم، به تشریح روش‌های خاص انسان‌‌شناسی به ویژه در حوزه شهری یعنی در جوامع پیچیده می‌پردازد: برنامه‌ریزی پژوهش، انتخاب موضوع، آماده‌سازی پژوهش، هماهنگی برای حضور فعال در میدان پژوهش، انجام پژوهش، ورود به زمین، اطلاع‌رسان‌ها، نقشه و کروکی، ابزارهای سمعی – بصری، مصاحبه، پرسشنامه، مشاهده، گردآوری اسناد شهری، گزارش‌های مطبوعاتی، ماخذ‌‌شناسی، تحلیل داده‌ها.

درآمدی بر انسان‌‌شناسی شهری

انسان‌‌شناسی شهری یکی از حوزه‌های رشته انسان‌‌شناسی است که انسان را در بطن شهر و بر پایه رویکردش به پدیده شهر بررسی می‌کند. این رشته از ارتباط بین فضا، زمان و نشانه‌های شهری از یک سو و انسانی که این مولفه‌ها را ایجاد، بارایجاد و مصرف می‌کند پدید آمده است. سیستم‌های فرهنگی شهرها، همچنین رابطه شهرها با مکان‌‌ها و جماعت‌‌های کوچک‌تر و بزرگ‌تر به مثابه نظام جهان شهری بررسی می‌شوند.

انسان‌‌شناسی شهری به عنوان یک تخصصی خاص بعد از جنگ دوم بین‌الملل مطرح شد، یعنی در زمانی که وضع اقتصادی ـ سیاسی نوین موجب رشد فزاینده شهرها (هم در کشورهای شمال و هم در کشورهای جنوب) در جهان شده بود. به دنبال چنین روندی بیش از نیمی از جمعیت دنیا مستقیما به سمت نقاط شهری سوق داده شده و صورت‌های اجتماعی و هنجارهای فرهنگی تغییر کردند، بی‌نظمی و آنومی فزونی یافت و خصیصه‌‌های نوین شهری پدیدار گشت. این نوع از شهر گرایی که صورت مدرنی از شهرنشینی بود، بر پایه اصول کاملاً گوناگون با اصولی که در ادوار قبل، شهرهای ماقبل مدرن را از روستاها جدا می‌کرد. سازمان‌ یافته بود.

این رشته بر اثر عوامل و دگرگونی‌هایی از میدان کلاسیک که مربوط به زمینه جغرافیایی اقوام ابتدایی و بومی بود، به جامعه‌های پیچیده شهری تغییر نگرش داد. از جمله این مولفه‌ها می‌توان به رشد فزاینده جمعیت‌های شهری در شهرهای جدید و نتایج فرهنگی، اجتماعی و ظهور ویژگی‌های فرهنگی جدید و خرده فرهنگ‌ها و همچنین گوناگونی قومی و بحث هم جواریشان اشاره کرد. با جنگ دوم بین‌الملل و دگرگونی‌های شتابنده در جهان، انسان‌شناسان روند مطالعات خود را که ابتدا موسوم به جوامع ابتدایی بود دگرگون کردند و به واقعیت‌های حیات اجتماعی نوین توجه کردند. این پژوهش‌ها از نیمه قرن بیستم میلادی شروع گردید.

به باور بسیاری از اندیشمندان، انسان‌‌شناسی شهری سه دوره دو دهه‌ای را از سر گذرانیده است. در طی این دوره‌ها، نسل‌های متخصص انسان‌‌شناسی شهری به موضوعات متفاوتی توجه نشان داده‌اند.

دوره اول؛ که به دو دهه اول ایجاد رشته، یعنی دهه‌های چهل و پنجاه باز می‌گردد، انسان‌شناسان در جست‌وجوی یافتن بقایای الگوی حیات غیرشهری (روستایی و عشایری) در شهر بود. گروه نخست را می‌توان در مکتب منچستر و انسان‌شناسان شهری آن دید که در پی یافتن الگوهای قبیله‌گرا در شهرهای قاره آفریقا بودند و حتی از خلال پژوهش‌های مستمر و تطبیقی خود، دست به ابداع مفهوم «بازسازی قبیله‌ای» زدند. طی دهه‌های سی تا پنجاه، تمرکز مطالعه انسان‌شناسان حول محور روستاییان و اثرات زندگی شهری بر آن‌ها بود. از سال‌های دهه ۵۰ میلادی به بعد بود که تعدادی از انسان‌شناس‌ها و جامعه شناس‌ها پدیده‌های منحصرا شهری را موضوع مطالعه خود قرار دادند.

دوره دوم، یعنی دهه‌های شصت و هفتاد قرن بیستم تا حدود سال ۱۹۸۰، انسان‌شناسان شهری در جست‌وجوی گذشته در شهرها بودند. به عبارت دیگر، در این دوره شهر به عنوان یک مفهوم کلی، در مرکز مطالعه قرار نداشت، بلکه موضوع‌های ویژه‌ای چون خویشاوندی، قشربندی اجتماعی، مهاجرت، سازگاری و نحوه سازگاری مهاجران، نقش‌های اجتماعی و غیره را در شهر جست‌وجو می‌کردند. در واقع، تا دهه ۱۹۶۰ میلادی و اوایل دهه هفتاد، این رشته هنوز مرزهای خود را به درستی ترسیم نکرده بود. با وجود این، رشد انسان‌‌شناسی شهری در دهه ۱۹۶۰ مبین آن است که جماعت‌های سنتی مانند قبایل و روستاییان به طور فزاینده در «جهان شهری‌شده» حضور پیدا می‌کردند. در این دهه، پژوهش‌های فراوانی در مورد مهاجرت‌های روستایی به شهرها، سازگاری مهاجران، قوم گرایی و فقر در شهر صورت پذیرفت.

در سال‌های 1980 بود که در نهایت با ظهور دوره سوم انسان‌‌شناسی شهری پژوهش‌ها در زمینه جنبه‌های گوناگون زندگی شهری شکل گرفتند. آن‌چه در این دوره مهم تلقی می‌شود خصیصه‌های فرهنگ شهری و صورت‌های گوناگون زندگی در شهر است. این رویکرد انسان‌شناختی در پی بررسی ویژگی‌های حیات روستایی و عشایری یا پدیده‌های مشابه دیگر در شهر نیست.

البته ناگفته نماند که انسان‌‌شناسی شهری بیش‌تر ریشه در پژوهش‌های جامعه‌شناختی دارد تا انسان‌‌شناسی کلاسیک، زیرا اولین افرادی که پژوهش‌های خود را بر حیات شهری متمرکز کردند جامعه‌شناسان سنتی بودند. اما در حال حاضر انسان‌‌شناسی شهری حیطه پژوهشی خود را از جامعه‌‌شناسی شهری جدا کرده و اهداف گوناگونی را پیگیری می‌کند. پژوهش‌های جامعه‌شناختی موضوعات چندپاره و منفک را مطالعه می‌کنند، در حالی که انسان‌‌شناسی شهری از بعد تئوریک بیشتر رویکردی کل‌گرا را در دستور کار خود قرار داده است و درست به همین دلیل است که این رشته با رویکردی میان رشته‌ای با رشته‌هایی مانند جغرافیا، اکولوژی و سایر رشته‌های نزدیک همپوشانی‌هایی دارد. این همپوشانی اغلب در حوزه نگرش‌های تئوریک و فهم فضای شهری و شهرسازی است. امروزه انسان‌‌شناسی شهری به اموری چون سازگاری و تطبیق انسان‌ها در فضاهای شهری پر ازدحام، خرده فرهنگ‌های شهری، عملکرد نهادها و سازمان‌های شهری و نحوه ارتباط مردم با آن‌ها، تاثیرات فضای شهری بر تکثرگرایی فرهنگی و طبقه‌بندی اجتماعی، پیوندهای اجتماعی، کارکرد خویشاوندی، اشتغال، گسترش شهرها، جمعیت‌‌شناسی، سبک معماری و شهرسازی شهرها، مسئله جرم و جنایت و مشکلات عملی و راهبردی شهرها مانند تهیه مسکن، حمل و نقل، استفاده از فضا، مدیریت زباله و زیرساخت‌ها می‌پردازد.

بدین ترتیب، پیوند انسان و شهر هرگز پیوندی یک جانبه نیست بلکه چرخه‌ای خلاق و درهم تنیده است که گروه بزرگی از تغییرات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و فناورانه را ایجاد می‌کند.

اولین کتاب انسان‌‌شناسی شهری در ایران

کتاب انسان‌‌شناسی ‌شهری اولین کتابی است که با این عنوان در سال 1383 در ایران منتشر می‌شود. رویکرد انسان‌شناختی-تاریخی در فصل اول تا سوم این کتاب برجسته می‌شود. در فصل اول ریشه و دگرگونی شهرها از بدو پیدایش تا کنون و دورنمای آینده شهر مطالعه می‌شود. فصل دوم تصویری از نظریه‌های موجود درباره شهر ارائه می‌کند «تا چارچوب نظری مشخصی که انسان‌‌شناسی شهری درون آن به پژوهش» می‌پردازد، مشخص شود. فصل سوم به حوزه‌های مورد مطالعه انسان‌‌شناسی شهری پرداخته شده‌ است که به‌نظر می‌تواند مهم‌ترین فصل کتاب باشد. در این فصل، مفاهیم و حوزه‌های اصلی انسان‌‌شناسی در «ترکیبی پویا» مورد مطالعه قرار می‌گیرد. هفت محور اساسی متمایز شامل فضا، زمان، اقتصاد، قدرت، فرهنگ، نشانه و بیان در این فصل بررسی می‌شود. در واقع، مولف با بسط این محورها روزنه‌هایی را برای پژوهشگران علاقه‌مند به مطالعه شهر می‌گشاید. فصل چهارم، درآمدی برای ورود به میدان نوین و وسیع انسان‌‌شناسی شهری در ایران است. فکوهی ابتدا از گذشته پژوهش‌های شهری در ایران سخن می‌گوید و منابعی را به اختصار معرفی می‌کند. در ادامه، دگرگونی شهری در ایران با مطالعه‌ تاریخی از شهرهای باستانی تا شهرهای جدید مورد بررسی قرار می‌گیرد و با بهره‌گیری از هفت محور قبلی مولفه‌های شهری در ایران تحلیل می‌شود. فصل پنجم به تشریح روش‌‌شناسی انسان‌‌شناسی شهری در میدان شهر اختصاص دارد. نویسنده در این فصل به روش پژوهش مطرح در انسان‌‌شناسی شهری و اجزای تحقیق مردم‌نگارانه می‌پردازد و انواع تکنیک‌های موجود در این روش را بیان می‌نماید.

این کتاب به عنوان منبعی درسی و دایره‌المعارفی می‌تواند چشم اندازی از این رشته برای دانشجویان و علاقه‌مندان حوزه علوم اجتماعی از گرایش انسان‌‌شناسی شهری داشته باشد. مولف با برجسته‌سازی تفاوت‌های انسان‌‌شناسی شهری از سایر حوزه‌های نزدیک، نقاط تاریک و مبهم این حوزه را تا حدی برای خواننده روشن می‌کند. معرفی منابع مهم و مفید، فهرستی از پایگاه‌های اینترنتی برای مطالعات انسان‌‌شناسی شهری از جمله امتیازات این کتاب به شمار می‌رود. استفاده از نقشه‌ها، جداول و گزیده‌هایی از آثار برجسته در حوزه انسان‌‌شناسی شهری بر اهمیت این کتاب به عنوان مرجعی دایره‌المعارفی می‌افزاید. اما نکاتی هم هست که در این کتاب می‌تواند مورد نقد جدی قرار بگیرند.

چند انتقاد قابل بحث

مهمترین نقد بر کتاب انسان‌‌شناسی شهری این است که از زمان انتشار اول آن در سال 1383 تاکنون، با وجود استقبال دانشجویان و علاقه‌مندان حوزه‌های مطالعات شهری و رسیدن کتاب به چاپ نهم، هیچ گاه این اثر مورد بازنگری قرار نگرفته و به همان صورت نخست مدام تجدید چاپ شده است. در حالی که این بازنگری به دلایل متعدد ضروری حس می‌شود.

بخش اعظم کتاب به گردآوری نظریات و پژوهش‌های صاحب نظران خارجی و داخلی حوزه مطالعات شهری اختصاص یافته و نقش مولف، به عنوان یکی از متخصصین این حوزه در آن پررنگ نیست. فکوهی به عنوان کسی که برای اولین بار دست به تالیف و تدریس چنین موضوع مهمی در ایران می‌زند، شایسته است که در حوزه طرح مفاهیم تازه و مختص به جامعه ایران مباحث جدیدی را به این مجموعه گسترده بیافزاید. قطعا ایشان می‌توانند با استناد به پژوهش‌های دیگر و متعددی که ایشان در طی این سالها در این حوزه انجام داده‌اند کتاب را از لحاظ نظری و کاربردی غنا ببخشند. 

همچنین، باید توجه داشت که از سال 83 تاکنون پژوهش‌های میان‌رشته‌ای ارزنده و مهمی در حوزه شهر در ایران و جهان شکل گرفته که مولف میتواند با بازنگری در کتاب- که به چاپ نهم رسیده- از آن‌ها برای غنا در محتوای کتاب بهره بگیرد. مرکز مطالعات شهرداری تهران و انتشارات خصوصی که حوزه تخصصی آن‌ها به شهر اختصاص یافته، در سال‌های گذشته پژوهش‌ها و کتاب‌های ارزشمندی در این حوزه به‌چاپ رسانده که لازم است در کتابی این چنینی مورد بهره‌برداری و نقد قرار بگیرند.

به نظر می‌رسد این کتاب به طور مشخص تمایزگذاری میان حوزه‌های نزدیک و دور را به درستی انجام نمی‌دهد. فکوهی در صفحه 36 کتاب در تعریف رویکرد انسان‌شناختی به شهر عنوان می‌کند که تشریح این تیتر ضرورتی ندارد زیرا فلسفه و موضوع این کتاب همین مسئله است و به در نظر گرفتن دو عنوان کلی «جامع‌گرایی» و «تحلیل خرد» در انسان‌‌شناسی شهری بسنده می‌کند. مشکل آن جاست که در ادامه کتاب ما نه با «جامع‌گرایی» مواجه می‌شویم و نه با «تحلیل خرد«. در واقع خواننده این کتاب شاید نتواند به درستی حدود این رشته را با رشته‌های همجوار خود مشخص کند و این باعث ابهام خواهد شد. در واقع مشخص نیست اگر اسم کتاب جامعه‌‌شناسی شهری بود آیا واقعا تفاوتی ایجاد می‌کرد ؟ به عبارت دیگر، خواننده از بحث‌های طولانی که در هر فصل ارائه شده شاید بیشتر گنگ شود و نتواند تشخیص دهد دقیقا آن مرزهایی که در ابتدای همین کتاب برای حوزه‌های انسان‌شناختی شهری تعریف شده چرا در فصول بعدی از آن عدول می‌شود و دیگر نمیتوان بین مباحث انسان‌‌شناسی شهری و مثلا جامعه‌‌شناسی شهری تفاوت قائل شد.

شکل دایره‌المعارفی کتاب باعث می‌شود تا «سطحی بودن» و «پراکندگی مطالب» در بیشتر بخش‌های کتاب دیده شود. در واقع با وجود این که مطالب بسیار فراوانی و صد البته ارزشمندی در کتاب یافت می‌شود اما در عین حال از برخی افراد بسیار مهم و اثرگذار در حوزه شهر خبری نیست. برای مثال از نظریه‌پردازان فراوانی نامبرده می‌شود و تنها به بخش‌هایی از نظریات آن‌ها در حوزه شهر اشاره می‌شود و حتی گاهی مشخص نیست چرا بحث‌ها و نظریات شخصیت‌های برجسته‌ای مانند پی‌یر سانسو[5]، که با آثار خود مانند «بوطیقای شهر»[6] در سال 1973 تاثیری بنیادین در حوزه پژوهش‌های شهری داشته، در این کتاب آورده نشده‌اند.

کتاب از ساختار علمی دقیقی تبعیت نمی‌کند بدین ترتیب که صرفا اطلاعات زیادی در کتاب گردآمده ولی نسبت آن‌ها با هم و در نهایت با انسان‌‌شناسی شهری تبیین نمی‌شوند. کتاب بدون هیچ جمع‌بندی و نتیجه‌گیری به پایان می‌رسد و حتی فصل‌های کتاب نیز دارای نتیجه گیری نیستند. همین امر باعث می‌شود خواننده در مواجه با دریایی از اطلاعات خود را غرق‌شده بپندارد و نتواند نسبت‌های منطقی میان فصول و در نتیجه نگاهی عمیق و درست نسبت به رویکرد انسان شناختی به شهر پیدا کند.

با وجود کتاب نامه مفصلی که در انتهای کتاب وجود دارد، بسیاری از مباحث در کتاب، به ویژه در معرفی آراء نظریه‌پردازان در حوزه شهر، بدون ارجاع به متون اصلی رها شده‌اند و ارجاع دهی در آن‌ها وجود ندارد و یا به ارجاعات کلی بسنده شده است.

در این کتاب جای خالی پژوهش‌های میدانی که از الزامات رشته انسان‌‌شناسی محسوب می‌شود، به شدت حس می‌شود. به نظر می‌رسد در کتابی با عنوان انسان‌‌شناسی شهری ضروری باشد پژوهشی میدانی از نوع انسان‌‌شناسی شهری در ایران وجود داشته باشد تا خواننده به‌خصوص با توجه به مباحث روشی که در فصل سوم مطرح شده اند، بتواند نگاهی دقیق‌تر و عمیق‌تر نسبت به نوع پژوهش انسان‌‌شناسی شهری در ایران داشته باشد. در حالی که در بخش چهارم که به انسان‌‌شناسی شهری در ایران پرداخته شده، به ذکر منابع تاریخی و غیرانسان‌شناختی اکتفا شده و به عنوان نمونه از تاریخ شفاهی-اجتماعی که می‌تواند نوعی توصیف و تحلیل خرد را نمایندگی کند، غفلت شده است. لازم به ذکر است که مولف از سال تالیف این کتاب تاکنون پژوهش‌هایی را در این زمینه داشته که می‌توانسته آن‌ها را در این کتاب به عنوان نمونه‌هایی قابل استناد ارائه دهد.پ

نتیجه

در نهایت باید عنوان کرد که این کتاب، به عنوان منبعی غنی و ارزشمند در حوزه مطالعات شهری محسوب می‌شود که با بازنگری مولف، می‌تواند سال‌ها پاسخگوی نیاز علاقه‌مندان و دانشجویان حوزه مطالعات شهری در ایران باشد. مولف با بازنگری در شکل و محتوای کتاب، با دانش و تجربه‌ای که در طی این سال‌ها در حوزه پژوهش‌های شهری در ایران بدست آورده، می‌تواند این کتاب را به منبعی بیش از پیش ارزشمند در حوزه علوم اجتماعی بدل سازد.


 

 



[1] Riessman, C

[2] Public spher

[3] روستایی در نیجریه

[4] grounded theory

[5] - Pierre Sansot

[6] - Poétique de la ville, Paris; Klincksieck,(1973).